مقدمه: مدّتی مردم منطقه خاورمیانه از خواب غفلت بیدار شده و قیامهای خود را شروع کرده اند. این قیامها کم کم به اروپا کشیده و ابعاد گسترده تری پیدا خواهد کرد. قطعا این بیداری در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی یک شبه رخ نداده بلکه زمینه هایی داشته و دارد که با تحقق آنها این اتفاق عظیم روی داده است.
برآنیم در چند شماره، زمینه های بیداری اسلامی را از نگاه استاد متفکّر شهید مرتضی مطهری مطرح نموده و از اندیشه های ناب ایشان بهره گیریم. نکاتی که هنوز برای ما تازگی دارد و عمق بصیرت این اندیشمند اسلامی را می رساند.
با مطالعه آثار مختلف ایشان می توان زمینه های بیداری اسلامی را در سه بعد گرایشی، بینشی و الگوپذیری خلاصه کرد. با این توضیح که باید در این سه بعد اتفاقاتی رخ دهد تا نتیجه آن یعنی بیداری حاصل گردد.
۱- بعد انگیزشی
مهمترین نکته ای که شهید بزرگوار مطهری در این بعد بر آن تاکید دارند مساله احساس شخصیّت است. اگر ملّتی احساس شخصّیّت ننماید هیچگاه دست به قیام و انقلاب نخواهد زد. در اینجا مطالبی از ایشان را که بیانگر اهمّیت و آثار احساس شخصِت و در مقابل، بیانگر خطرات خودباختگی است، مرور می کنیم:
بالاترین سرمایه
مسأله احساس شخصیت مسأله بسیار مهمى است. از این سرمایه بالاتر براى اجتماع وجود ندارد که در خودش احساس شخصیت و منش کند، براى خودش ایده آل داشته باشد و نسبت به اجتماعهاى دیگر حس استغنا و بىنیازى داشته باشد، یک اجتماع اینطور فکر کند که خودش و براى خودش فلسفه مستقلّى در زندگى دارد و به آن فلسفه مستقلّ زندگى خودش افتخار و مباهات کند، و اساساً حفظ حماسه در اجتماع یعنى همین که اجتماع از خودش فلسفهاى در زندگى داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته باشد و او را برتر و بهتر و بالاتر بداند و به آن ببالد. واى به حال آن اجتماعى که این حس را از دست بدهد! این یک مرض اجتماعى است.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج17 ص : 53
در جایی دیگر می فرماید:
حیات ملت به این است که آن ملت شخصیتى را در خودش احساس کند. اى بسا ملتهاى عالِم که شخصیت ندارند، واى بسا ملتهاى جاهل که شخصیت خودشان را حفظ کردهاند. اگر الجزایریها بعد از صد و پنجاه سال مبارزه توانستند استعمار فرانسه را به زانو درآورند و به استقلال برسند، براى این بود که در آنها یک حماسه و یک احساس منش وجود داشت. اگر در آن طرف مشرق زمین، ملت دیگرى دارد با قویترین و ثروتمندترین ملتهاى جهان مبارزه مىکند، چرا مبارزه مىکند؟ آیا عدد یا ثروتش با آنها مبارزه مىکند؟ ابداً؛ احساس شخصیت و منش آن ملت مبارزه مىکند، مىگوید: من تو را به آقایى قبول ندارم، من یا باید زنده باشم روى پاى خودم باشم و کسى بر من حکومت نکند و یا باید نباشم.
همان ص : 58
احساس شخصیّت و حماسه
«بعضى روحیهها فاقد حماسهاند و بعضى داراى حماسهاند، و گفتیم که حماسه، نوعى احساس شخصیت است در مقابل دیگران افرادى هستند در دنیا عارى و خالى از حماسه؛ در خود، همه احساس حقارت و تبعیّت و شکست خوردگى مىکنند، هیچ فکر و عقیده قابل دفاعى در روح آنها وجود ندارد، اگر دفاع کند فقط از مال و جان خود دفاع مىکند، اما چیز دیگر قابل تعلّق و قابل دفاعى ندارد از وطن و قومیت و نژاد و زبان و دین و آئین و حریت و کرامت ذاتى»
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج17ص 636
بزرگترین نیرنگ استعمار
«گاهى یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را مىبازد، خودباخته مىشود، مستسبَع مىشود. گاهى یک جامعه جامعه دیگر را از روى زرنگى با عواملى که دارد خودباخته مىکند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهاى مستعمره و کشورهاى استعمارزده همین است، کوشش مىکند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتابهاى خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بىاعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزى نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بىاعتقاد کردن، بىایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعى خودش. کارى مىکند این ملت، «بد» ى که از ناحیه استعمار بیاید بر «خوب» ى که از ناحیه خودش باشد ترجیح مىدهد.»
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج24 ص : 215
در همین راستا استاد مطهری بزرگترین هدیه یک ربر به ملت خود را همین احساس شخصیت و "ایمان به خود" معرفی می نماید:
«بزرگترین هدیهاى که یک رهبر به ملتش مىتواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنى آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیهاى که به مردمش مىدهد هدیه مادى باشد، ممکن است هدیه سیاسى باشد، استقلال سیاسى به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنى ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلى بزرگى است. ولى اینها آنقدر مهم نیست که هدیهاى که یک رهبر به ملتش مىدهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استبداد بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، من هیچ احتیاجى ندارم که از غرب الگو بگیرم»
مجموعهآثار ج24 ص : 217
قبلا بیان شد از دیدگاه استاد شهید مطهری برای بیداری اسلامی و انقلاب باید مقدمات و زمینه هایی فراهم آید. ما این زمینه ها را در سه بعد تقسیم بندی کردیم.
بعد انگیزشی، بعد بینشی و بعد الگوگیری. بعد انگیزشی را که انرا در احساس شخصیّت خلاصه نمودیم بیان نمودیم. در ادامه به دو بعد دیگر می پردازیم.
2- بُعد بینشی
مراد از این بعد آن است که مردم باید اعتقاد و بینشی داشته باشند که نه تنها آنها را از حرکت و نشاط و مبارزه در برابر استعمار و استکبار باز ندارد بلکه آنها را در این مسیر تشویق نماید.
مهمترین مسأله در این زمینه فهم صحیح رابطه دین و سیاست است. استاد مطهری می فرماید:
« کار اساسى این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسى یک وظیفه شرعى و مذهبى است. تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پاى نخواهند نشست. مردم در غفلتند که از نظر اسلام، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست. پس همبستگى دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد.» مجموعهآثار ج24ص36
ناگزیریم در اینجا اشاره وار نکاتی عرض نماییم. برای درک صحیح رابطه دین و سیاست باید دید دین چیست و سیاست کدام است.
اگر مراد از دین دین جامع و کامل اسلام باشد و منظور از سیاست نیز اداره جامعه و برقراری عدالت و امنیت باشد، دیانت عین سیاست خواهد بود. ولی اگر دین را غیر از اسلام دانستیم یا سیاست را به معنی دروغ و نیرنگ و قدرت طلبی معنا نمودیم هیچ رابطه ای بین این دو نخواهد بود. شهید مطهری که خود دغدغه اسلام ناب و اصیل را دارد می فرماید:
«اسلام را نباید با ادیانى که همه محتواشان چهارتا کلمه اندرز است مقایسه کرد. اسلام خودش را در مقابل همه بدبختیهاى اجتماع مسئول مىداند اما فلاناندرزگو خودش را مسئول نمىداند.»
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج26، ص: 246
ایشان هم چنین در مقایسه ای بین اسلام و مسیحیّت می نویسند:« میگویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمى از جنگ در آن نیست. اما ما مىگوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد. مسیحیت که جهاد ندارد چون هیچ چیز ندارد، جامعه و قانون و تشکیلات اجتماعى براساس مسیحیت ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد. اسلام آمده جامعه تشکیل بدهد، آمده کشور تشکیل بدهد، آمده دولت تشکیل بدهد، آمده حکومت تشکیل بدهد، رسالتش اصلاح جهان است؛ چنین دینى نمىتواند بىتفاوت باشد، نمىتواند قانون جهاد نداشته باشد، اسلام تمام شئون زندگى بشر را زیر نظر دارد، قانون اجتماعى دارد، قانون اقتصادى دارد، قانون سیاسى دارد، آمده براى تشکیل دولت، تشکیل حکومت.» مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج20، ص: 223
اینجاست که انسان پی می برد که طرح جدایی دین از سیاست از طرف استعمار و تبلیغ آن توسط افراد مغرض یا نادان در کشورهای اسلامی به چه هدفی انجام می پذیرد. چنین تفکر غلطی شور انقلابی را در مردم خفه می نماید و عملا کسانی که پایبند به دین هستند خود را نسبت به حکومت و سیاست بیگانه می بینند.
این تفکر غلط که در برخی کشورها چون ترکیه و ایران در زمان رضاشاه عملی شد مخالفتهای زیادی را برانگیخت. شهید مطهری در همین زمینه می فرمایند:
« جدایى دین و سیاست به مفهومى که آتاتورک قهرمانِ آن بود- که ترکیه را به بدبختى کشانید- و به شکلى که در ایران عمل شد، به معنى بیرون کردن دین از صحنه سیاست بود که مساوى است با جدا کردن یکى از عزیزترین اعضاى پیکر اسلام از اسلام.» مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج24 ص : 39
3- بعد الگوگیری
این بعد اهمیّتش از دو بعد دیگر کمتر نیست؛ چرا که ممکن است جامعه ای احساس شخصیّت پیدا نموده و سیاست را جزو دین خود بنداند ولی به دلیل فضای مبهم آینده و یا ترسها و دلهره ها موفق به بیداری و انقلاب نشود. اینجاست که وجود یک الگوی موفق کار را تمام می نماید. وقتی ببینند ملّتی راهی را با همه سختی ها رفته و در مقابل سختی ها جهاد نموده و موفّق بیرون آمده، این حرکت را دلگرم کننده دانسته وقدم در راه آن ملّت الگو می گذارد. استاد مطهری با نگا تیزبین خود که گویا تحولات امروز جهان را پیش بینی می نماید می گوید:
« من کمکم باورم آمده که این انقلاب به ایران محدود نمىماند، هفتصد میلیون جمعیت [مسلمانان] را در بر خواهد گرفت و چه افتخارى براى ایران خواهد بود که یک انقلاب اسلامى از ایران شروع شود و تمام کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ خودش بگیرد، که خواهد گرفت. عربستان سعودى از حالا چنان به خود لرزیده که خدا مىداند! انور السادات شبها دیگر خوابش نمىبرد. ملک حسین که دیگر هیچ. رژیم افغانستان سخت به وحشت افتاده، دارد با رژیم ایران همکارى مىکند. کمونیسم و امپریالیسم مشترکا در وحشت افتادهاند. »
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج24، ص: 132
آیت الله محمد علی تسخیری دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی در سومین هم اندیشی حکمت مطهر که صبح امروز دوشنبه 12 اردیبهشت ماه در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برگزار شد با تأکید بر نقش تفکر شیهد مطهری در نگاهداری حرکت بیداری اسلامی و نزدیکی عجیب فکری میان شهید مطهری و شهید صدر گفت: به رغم اینکه این دو شخصیت شاید با یکدیگر دیدار هم نکرده بودند اما تقارب فکری عجیبی میان آنها وجود داشت و آنها در تاریخهای نزدیک به هم به شهادت رسیدند.
وی با اشاره به اینکه نباید از ریشه های بیداری اسلامی غفلت کنیم گفت: در نیمه های قرن هفدهم میلادی ارتش عثمانی در بیرون دروازه های وین قرار گرفته بود. هنوز هم آثار گلوله های عثمانی در یکی از دروازه های وین وجود دارد. عثمانی ها در آن زمان می توانستند شهر وین را از بین ببرند اما در نتیجه برنامه ریزی رهبران شهر این ماجرا به عقب نشینی عثمانی منتهی شد. عقب نشینی که با برنامه ریزی رهبران غربی برای استعمار جهان اسلام همراه شد.
آیت الله تسخیری افزود: از آن زمان جهان اسلام در حالت غفلت فرو رفت . تهاجم غرب به جهان اسلام از استعمار هلند در اندونزی آغاز شد. اندونزی از نیمه های قرن 17 تا نیمه های قرن 20 تحت اشغال هلند بود. آسیای میانه را روسیه اشغال کرد و جهان اسلام تا اوایل قرن بیستم به عقب نشینی خود ادامه داد. تا اوایل قرن بیستم کل جهان اسلام تحت استعمار غرب بود، بیداری اسلامی سرکوب می شد و استکبار جهانی برای از بین بردن آخرین نفسهای بیداری اسلامی در جهان اسلامی سه هدف را برای خود ترسیم کرده بود.
دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با تأکید بر اهداف استکبار جهانی برای سرکوبی بیداری اسلامی گفت: گسترش سکولاریسم، پاره پاره کردن جهان اسلام و عقب ماندگی جهان اسلام از اهداف سه گانه استعمار تلقی می شوند. اما استعمار پس از مدتی با انقلاب اسلامی ایران رو به رو شد که تمام طرح های آنها را نقش بر آب کرد. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی صورت گرفت که مسلمانان مأیوس و ناامید از حکومت قرآن و هدایت زندگی خود توسط اسلام بودند.
آیت الله محمد علی تسخیری در ادامه اظهارات خود اضافه کرد: انقلاب اسلامی سه هدف را دنبال می کرد که درست در مقابل اهداف استکبار بود. هدف اول سیاسی کردن دین، هدف دوم وحدت جهان اسلام و هدف سوم حرکت جهان اسلام به سوی پیشرفت بود که درست اهداف ضد استکباری بودند.
وی با اشاره به اینکه بزرگترین هنر امام بیداری اسلامی و هدایت آن بود گفت: شهید مطهری تأکید می کرد که به وجود آمدن بیداری امری عظیم است، اما عظیم تر از آن ماندگاری این بیداری است. از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود سوره هود ما را پیر کرد. چرا که در سوره هود به پیامبر دستور استقامت و پایداری داده شده که این امر برای پیامبر امری عظیم بود. امروز در زمان ما نیز هدایت این بیداری برعهده مقام معظم رهبری قرار دارد.
تسخیری اظهار داشت: استکبار جهانی پس از انقلاب اسلامی مدتی را در حالت گیجی سپری کرد اما پس از آن که به هوش آمد نقشه هایی برای جهان اسلام کشیده بود. آنها تلاش می کردند که انقلاب اسلامی را به مشکلات خود مشغول کنند برای این امر صدام را تحریک کردند که تا هشت سال انقلاب را به خود مشغول کند، محاصره اقتصادی ، جدایی میان انقلاب و مردم جهان اسلام، تحریک عناصر ناسیونالیسم عربی، تحریک از داخل کشور، ترویج ایران هراسی، شیعه هراسی و فارس هراسی از جمله نقشه های استکبار علیه ایران و انقلاب اسلامی بوده است. آنها 30 سال موفق شدند مانع تأثیرات کشورهای اسلامی شوند و هنوز هم در پی نقشه هایی برای ممانعت از این تأثیرات هستند.
دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی با تأکید بر نقش سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به عنوان نهادهایی که مسئولیت رهبری فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور را برعهده دارند گفت: همه مؤسسات باید ما را در این امر یاری کنند تا از این فرصت استفاده کرده و به سمت گسترش تفکر اسلام پیش برویم. می توانیم در این راه از درسهای شهید مطهری استفاده کنیم. چرا که وی همواره تأکید داشت که نباید از عوامل بیداری غفلت کنیم.
براساس اظهارات آیت الله تسخیری تحول داخلی افراد و جامعه، عمق بخشیدن به ایمان و فراهم شدن زمینه گسترش بیداری اسلامی است.
دکتر محسن اسلامی مشاور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز در هم اندیشی حکمت مطهر که با محوریت بیداری و احیای تفکر اسلامی در حکمت مطهر برگزار شد گفت: حرکتهای جهان اسلام از برخی کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری الهام گرفته است. تلألو این کتابها در جهان اسلام تأثیر داشته و چنین نتیجه ای را رقم زده است.
وی با تأکید بر اینکه امام نظریه اسلام سیاسی را ارائه کرد اما استاد شهید مطهری پردازش کننده آن بود گفت: اندیشه های استاد به این معنا پرداخته است که اسلام سیاسی است و هیچ بن بستی در آن وجود ندارد. همچنین ختم رسول الهی و ختم ادیان با دین اسلام نیز نشان دهنده این است که اسلام را باید در تمام ابعاد زندگی بشری مورد توجه قرار داد.
دکتر اسلامی یادآور شد: در دهه گذشته پس از شکل گیری حوادث یازدهم سپتامبر نظریه اسلام سیاسی به نوعی منحرف شد و متأسفانه در سطح جهان این نظریه را مترادف با افراط گرایی تلقی کردند. این درحالی است که اسلام سیاسی اساسی ترین پیام انقلاب اسلامی ایران بوده است.
مشاور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تأکید کرد: مطرح شدن مباحثی چون مباحث اقتصاد اسلامی که مسیر فطری زندگی بشری را دنبال می کند نشان دهنده تأثیر عمیق اسلام در تمام ابعاد زندگی بشری است.
شهید آیتالله مطهری(ره) دو جریان را درباره انقلاب اسلامی خطرناک میداند: اول؛ ناآشنایان به مفاهیم اسلامی که دل در گرو غرب دارند و دوم؛ گروهی که اندیشههای معاند اسلام را با برچسب اسلامی در افکار جوانان ما جای میدهند.
روز گذشته مقام معظم رهبری در سخنرانی افتتاحیه همایش بیداری اسلامی، به نخبگان فرهنگی و سیاسیون فعال و اندیشمندان و علمای جهان اسلام، به چندی از خطرهای و آسیبهای فراروی بیداری مردم منطقه اشاره کرد. شهید مطهری نیز در این مورد سخنان ارزندهای دارند که لازم است مورد تأمل بسیاری قرار گیرد.
شهید مطهری معتقد است که نهضتها مانند همه پدیدههاى دیگر ممکن است دچار آفتزدگى شوند. وظیفه رهبرى نهضت است که پیشگیرى کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد، با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد، آفتزدایى نماید.
شهید مطهری، رهبر نهضت را حافظ معیارها و اصول انقلاب می داند، لذا مینویسد: اگر رهبرى یک نهضت به آفتها توجه نداشته باشد یا در آفتزدایى سهلانگارى نماید قطعاً آن نهضت، عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید.
شهید مطهری در بررسی محققانه خود، ۴ آسیب را فراروی انقلابهای و نهضتهای میداند:
۱٫ نفوذ اندیشه هاى بیگانه
به اعتقاد شهید مظهری اندیشههاى بیگانه از دو طریق نفوذ مىکنند. یکى از طریق دشمنان. هنگامى که یک نهضت اجتماعى اوج مىگیرد و جاذبه پیدا مىکند و مکتبهاى دیگر را تحتالشعاع قرار مىدهد، پیروان مکتبهاى دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشههاى بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب مىکنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت مىاندازند و یا کماثر مىکنند.
اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات را شهید مطهری از جمله نفوذ اندیشههای بیگانه میداند که با مارک اسلام وارد حدیث و تفسیر و افکار و اندیشههاى مسلمانان گردید و بر سر اسلام آمد آنچه آمد.
شهید مطهری یکی دیگر از راههای نفوذ اندیشههای بیگانه را از طریق دوستان و پیروان میداند، به اعتقاد ایشان گاهى پیروان خود مکتب به علت ناآشنایى درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشههاى بیگانه مىگردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب مىدهند و عرضه مىنمایند.
شهید مطهری مجذوبشدگان به فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و تصوف هندى، نظریات و اندیشههایى را به عنوان خدمت (نه به قصد خیانت) ، نمونهای از نفوذ اندیشههای بیگانه از طریق دوستان میدند که وارد اندیشههاى اسلامى شده است.
شهید مطهری در مورد انقلاب اسلامی هر دو جریان را خطرناک میداند،یعنی ۱٫گروهی که همناآشنا به مفاهیم اسلامی هستند و هم دل در گرو مکتبهای غربی دارند و ۲٫ گروهی که اندیشههای معاند اسلام را با مارک و برچسب اسلامی در ذهن و افکار جوانان ما جای میدهند.
ایشان در این مورد معتقد است: در در عصر حاضر که نهضت اسلامى ایران اوج گرفته و مکتبها و «ایسم»ها را تحتالشعاع قرار داده است، هر دو جریان را مشاهده مىکنیم؛ هم گروهى را مىبینیم که واقعاً وابسته به مکتبهاى دیگر بالخصوص مکتبهاى ماتریالیستى هستند و چون مىدانند با شعارها و مارکهاى ماتریالیستى کمتر مىتوان جوان ایرانى را شکار کرد، اندیشههاى بیگانه را با مارک اسلامى عرضه مىدارند.
بدیهى است اسلامى که با محتواى ماتریالیستى در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامى داشته باشد به سرعت دور انداخته مىشود.
و هم مىبینیم ـ و این خطرناکتر است ـ که افرادى مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامى و شیفته مکتبهاى بیگانه، به نام اسلام اخلاق مىنویسند و تبلیغ مىکنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ مىنویسند همان طور، فلسفه دین و نبوت مىنویسند همان طور، اقتصاد مىنویسند همان طور، سیاست مىنویسند همان طور، جهانبینى مىنویسند همان طور، تفسیر قرآن مىنویسند همان طور و …
علامه شهید مطهری با صراحت تمام و بدون ترس خطر قلمبهدستان مزدور و هم قلمبهدستان گمراه را هشدار میدهد: من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهى، به رهبران عظیمالشأن نهضت اسلامى که براى همهشان احترام فراوان قائلم، هشدار مىدهم و بین خود و خداى متعال اتمام حجت مىکنم که نفوذ و نشر اندیشههاى بیگانه به نام اندیشه اسلامى و با مارک اسلامى اعمّ از آنکه از روى سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطرى است که کیان اسلام را تهدید مىکند.
البته شهید مطهری، بستن پنجرهها و دربهای برای مقابله با اندیشههای معاند را کافی نمیداند،لذا مینگارد: راه مبارزه با این خطر تحریم و منع نیست. مگر مىشود تشنگانى را که براى جرعهاى آب لهله مىزنند، از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟!
این ما هستیم که مسئولیم. ما به قدر کافى در زمینههاى مختلف اسلامى کتاب به زبان روز عرضه نکردهایم. اگر ما به قدر کافى آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم، به سراغ آبهاى آلوده نمىرفتند.
شهید مطهری عرضه صحیح و درست اندیشه ناب محمدی را هم رفتاری آفندی و هم پدافندی میداند، یعنی اگر ما به درستی اسلام را معرفی کرده بودیم هم جوانان را به درستی تربیت دینی کرده بودیم و هم به درستی با شبهات مقابله! لذا در این مورد مینگارد: راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینهها با زبان روز است.
حوزههاى علمیه ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعى یافتهاند باید به مسئولیت عظیم علمى و فکرى خود آگاه گردند، باید کارهاى علمى و فکرى خود را ۱۰ برابر کنند، باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمى جوابگوى مشکلات نسل معاصر نیست.
شهید مطهری معتقد است که غرب سالهاست که در پی بیخبر نگهداشتن مردم است؛ حال روشنفکران مسلمان دو وظیفه بر عهده دارند؛ یکی شناخت صحیح اسلام به عنوان یک فلسفه اجتماعی و دیگری شناخت مقتضیات زمان و تفکیک واقعیتهای ناشی از تکامل علم از پدیدههای انحرافی و عوامل فساد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، چندی است که امواج انقلاب اسلامی ایران و ندای بیداری اسلامی جهان اسلام را به لرزه در آورده است، به گواهی بسیاری از کارشناسان سیاسی، انقلابهایی که در چندماه گذشته رخ دادهاند، حاصل اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی است.
اما باید دانست که اگر این نهضتهای آسیبشناسی نشوند به عبارت دیگر اگر در این نهضتها، دشمنشناسی در کنار دوستشناسی مورد اهتمام قرار نگیرد، احتمال موجسواری از این نهضتها از سوی فرهنگ غرب وجود دارد.
آسیبشناسی نهضتهای بیداری در اندیشه شهید مطهری جایگاه خاصی دارد، لذا برآن شدیم که بیداری اسلامی و مبارزه با فرهنگ غرب را در اندیشه مطهری بررسی کنیم؛
مبارزه با این پدیده جدید (استعمار جدید غرب) در کادر کلی اصول اسلامی وجود دارد. اسلام که در صدر برنامه خودش مبارزه با ظلم و غارتگری را قرار داده است، وقتی که مبارزه با ظلم و غارتگری فرد را تحمل نمیکند، به طریف اولی ظلم و غارتگری یک ملت را بر ملت دیگر تحمل نخواهد کرد. اسلام در تعلیماتش نشان داده است که برای حقوق جامعه حساسیت بیشتری از حقوق فرد قائل است.
امیر مومنان(ع) در جملهای در یکی از نامههایشان میفرماید:
اعظم الخیانه خیانه الامه و الفظع الغش غش الائمه.
یعنی بزرگترین خیانتها خیانت به جامعه است؛ خیانت به فرد هرگز در حد خیانت به جامعه نیست. بنابر این اسلام با استعمار هم مبارزه دارد؛ گو اینکه استعمار در آن زمان نبوده است. در زمان امیرمومنان(ع) مبارزه بر ضد استعمار آنچنان که در این زمانها وجود دارد وجود نداشته، ولی در برنامه و طرحهای اسلام چیزهایی که شامل مبارزه با استعمار هم بشود به نحو اکید و شدید وجود دارد، اصولی کلی هست که این اصول کلی در همه جا وجود دارد (1)
* هشدار؛ غرب یکپارچه میشود!
شهید مطهری معتقد است که غرب امروز به لحاظ فرهنگ و اقتصاد به صورت یکپارچه در برابر دنیای سوم قرار گرفته است. بنابراین، رنگهای ملی و تضادهای ناسیونالیستی را لااقل در حیطه منافع اقتصادی مشترک منطقهای کنار گذاشتهاند. در کشورهای دنیای سوم (کم رشد و یا در حال رشد) نیز از یک طرف سررشته اقتصادی و طبقه حاکمه اقتصادی دربند و تحت سلطه و فرمان قدرتهای اقتصادی کشورهای بزرگ قرار دارد و از طرف دیگر رهبری فرهنگی آنان نیز از طریق روشنفکران تحت تاثیر و دنبالهروی فرهنگ مسلط غرب است.
* رهبری عالمان دینی
شهید مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صد سال اخبر معتقد در مقایسه رفتار و عمل سیاسی علمای اهل سنت و تشیع معتقد است که در تاریخ جهانتسنن، جنبشی مانند ضد استعماری تنباکو به رهبر رهبران دین که به لغو امتیاز انحصار تنباکو در ایران منجر شد و در مقابل آن استبداد داخلی و استعمار هر دو به زانو در آمد؛ با انقلابی مانند انقلاب عراق که علیه قیومیت انگلستان بر کشور اسلامی عراق بود و به استقلال عراق منجر شد؛ یا قیامی مانند قیام مشروطیت ایران که رژیم سلطنتی استبدادی ایران را به رژیم مشروطه مبدل کرد؛ و یا نهضتی اسلامی به رهبری رهبران دینی مانند آنچه در ایران امروز میگذرد؛ مشاهده نمیکنیم.
علامه مطهری معتقد است که این انقلابها همه به رهبری روحانیت شیعه صورت گرفت؛ همان روحانیتی که کمتر درباره اصلاح و طرحهای اصلاحی سخن گفته و طرح داده است. جنبش تنابکو را علمای ایران آغاز کردند و با دخالت زعیم بزرگ مرحوم حاجمیرزاحسن شیرازی به پیروزی نهایی رسید. انقلاب عراق را علمای شیعه عراق که در راس آنها مجتهد جلیلالقدر آقا میرزا محمدتقی شیرازی قرار داشت رهبری کردند. راستی حیرتآور و درسآموز است که از شخصیتی مانند مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، مجسمه زهد و تقوا و تهذیب نفس و به اصطلاح درونگرایی، یک مرتبه در شرایط خاص، شخصیتی مجاهد طلوع میکند که گویی همه عمر با جهاد و مبارزه به سرکرده است.
نهضت مشروطیت ایران را در درجه اول مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و مرحوم آقا شیخعبدالله مازندرانی از مراجع نجف، و دو شخصیت بزرگ از علمای تهران، مرحوم سیدعبدالله بهبهانی و مرحوم سیدمحمد طبایی رهبری کردند.
در جهان تسنن، هرگز جنبشهایی نظیر جنبشهای فوقالذکر به وسیله اصلاحطلبان مذهبی و مقامات روحانی سنی صورت نگرفته است و حتی نهضتهایی نظیر نهضت اصفهان، نهضت تبریز و نهضت مشهد که در نهضت اخیر، مجتهد بزرگ مرحوم حاج آقا حسین قمی در آنها نقش اول را داشت نیز صورت نگرفته است.
* فریاد در برابر خطر غرب
در منظومه غربشناسی مطهری،اقبال جایگاه ویژهای دارد، چنانچه در مورد اقبال میگوید: اقبال مردی است اروپا رفته و اروپا شناخته؛ مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است؛ مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحبنظر میشناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند. او اروپا را از نزدیک دیده، شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقهمند است و جوانان مسلمان را تشویق میکند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمانان را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید. خیر! این طور نیست.
* اقبال اروپا رفته و اروپا شناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک میداند
با همه این حرفها، اولین چیزی که در گفتار این مرد جلب توجه میکند و آن را در شعرهای خودش به صورت منظوم بیان کرده است، این است که آن چیزی که امروز آن را تمدن اروپایی میگویند، یعنی مجموع شئون زندگی اروپایی، ایدهآلهایی که تمدن امروز اروپایی به بشر میدهد، راه و رسمی که به بشر میآموزد، اخلاق و عادتها و بالاخره مسیری که اروپای امروز دارد را نه تنها یک چیز خوب نمیداند، بلکه یک امر بسیار بسیار خطرناک هم برای بشریت و هم برای خود مردم اروپا میداند؛ یعنی اقبال اروپا رفته و اروپا شناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک میداند.
* ضرورت بیداری
استعمار غرب سالهاست بلکه قرنها در پی بیخبر نگه داشتن مردم کوشش میکرد، تا مردم بیخبر بودند، خیال او راحت بود مثل معروف میگوید:«دزد، دشمن مؤذن است» چرا؟ چون مردم تا در خواب هستند، دزد میتواند دستبرد بزند، ولی وقتی که مؤذن رفت بالای مناره و فریاد کرد: الله اکبر؛ الله اکبر خواب آلودهها بیدار میشوند. وقتی بیدار شدند دزد دیگر نمیتواند دستبزد بزند. دزد در حال خواب و در تاریکی میتواند دستبرد بزند نه در بیداری و روشنایی.
در گذشته، مردم ما از نظر اخلاقی تا حدی سلامتیهایی داشتند. واقعا این جهت را نمیشود انکار کرد که مردم قدیم از خیلی لحاظهای اخلاقی مردم سالمی بودند، کمتر دزدی میکردند، کمتر دروغ میگفتند، کمتر مشروبخواری میکردند، کمتر فسق و فجور و میکردند، مردمانی بودند از نظر اخلاقی سلیم، اما مردم اخلاقی سلیم ناآگاهی بودند. در آن وقت دشمن به اخلاق مردم کاری نداشت. او از نداشتن چشمشان استفاده میکرد، کوریشان استفاده میکرد، از بیخبریشان استفاده میکرد. اما همه را برای همیشه نمیشود بیخبر نگه داشت. هر کاری بکنید، آخرش آگاهی از هر روزنهای و از هر گوشهای باشد پیدا میشود. یک آدم آگاه هم که در میان مردم پیدا شود میلیونها نفر را آگاه میکند.
* رسالت روشنفکران
به اعتقاد شهید مطهری برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبدهترین طبقات اجتماعی باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار میروند مهمترین مسئله اجتماعی اسلام و مقتضیات زمان است.
دو ضرورت فوری، مسئولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه میگذارد. یکی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفه اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادتبخش؛ و دیگر ضرورت شناخت شرایط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیتهای ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیدههای انحرافی و عوامل فساد و سقوط.
برای یک کشتی که میخواهد اقیانوسها را طی کند و از قارهای به قاره دیگر برود، وجود قطبنما برای جهتیابی و همچنین لنگر محکم برای محفوظ ماندن و غرق نشدن و زیرپا گذاشتن جزر و مدها ضروری است.
همچنان که شناخت وضع و موقعیت جغرافیایی دریا در هر لحظه امری حتمی است؛ ما باید از طرفی اسلام را به عنوان یک راهنمای سفر و یک لنگر محکم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرایط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بین راه که باید مرتبا به آنها رسید و گذشت، کاملا بشناسیم تا بتوانیم در اقیانوس متلاطم زندگی به سرمنزل مقصود برسیم.
برای روشنفکران مسلمان در اینجا مشکل لاینحلی وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقایق اسلام و یا تمیز ندادن میان عوامل توسعه و پیشروی زمان و جریانها و پدیدههای انحرافی که لازمه طبیعت بشری است ممکن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد