شکی نیست که نوشتن مقاله ی دو صفحه ای در مورد شخصیت بزرگی مثل استاد مطهری نمی تواند خواننده را از ابعاد مختلف تفکر ومنش ایشان آگاه نماید بنابراین امید است که تشنگان معرفت واندیشه با مطالعه ی آثار ایشان به حقیقت وجود شهید مطهری پی ببرند ولی به قول شاعر :
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
13 بهمن 1299 بود که روستای فریمان( درخراسان) از به دنیا آمد نوزادی پاک سیرت به خود بالید و او کسی نبود جز (مرتضی مطهری ). مرتضی چهارمین فرزند خانواده بود و پدرش از روحانیون مورد اعتماد خراسانی ها. سحر خیزی و انس با قرآن از یادگاری های پدرش به او بود. تفریح نوجوانان و جوانان روستای آن ها اسب سواری بود و مرتضی از بهترین سوارکاران آن جا به حساب می آمد.
مجتبی مطهری فرزند معلم شهید استاد مطهری مراودات پدرش با مقام معظم رهبری را روایت کرده است.
مجتبی مطهری فرزند استاد شهید مطهری در مصاحبه با پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای به بیان روابط ایشان با رهبر معظم انقلاب پرداخته است:
زمینههای اولیهی این آشنایی به سالهای ابتدایی دههی چهل بازمیگردد. در واقع بنده معتقدم که آشنایی آیتالله خامنهای با آثار استاد شهید، مقدمهی انس ایشان و زمینهای شد تا هنگامی که ایشان از قم به تهران تشریف میآوردند، با استاد مطهری که در حوزهی مروی فلسفه تدریس میکردند، ملاقات داشته باشند و حلقهی انس و ارتباط ایشان در همان مدرسهی مروی شکل بگیرد. این علاقه پس از دیدارهای مکرر، دوطرفه شد و استمرار جدی یافت.
من اینجا میخواهم به نکتهی مهمی اشاره کنم؛ اینکه هیچکس مثل رهبری، مطهری را نشناخت و این از جملات گرانبها و حکیمانهی خود ایشان کاملاً مشهود است. در مقابل هم به نظر من هیچکس مثل خود شهید مطهری شخصیت آقا را نشناخت. من این را از آن احساس علاقهای متوجه شدم که بعدها خودم در مشهد بین این دو نفر مشاهده کردم
نظام اقتصادی، مجموعهای از الگوهای رفتاری است که شرکت کنندگان در نظام (مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و دولت) را به یکدیگر و اموال و منابع طبیعی پیوند می دهد و براساس مبانی مشخّص، در راستای اهداف معیّنی به صورت هماهنگ سامان یافته است (موسویان، 1379: ص 12).
برای تبیین نظام اقتصادی اسلام، لازم است مبانی نظام و اهداف آن را مطالعه کنیم. شهید مطهری در آثار خود با استفاده از آیات قرآن و گفتار پیشوایان دین، اصول متعدّدی را مطرح کرده است که در شکلگیری نظام اقتصادی اسلام مؤثّرند.
1. اصالت داشتن فرد و جامعه
یکی از مباحث اختلافی که نقش تعیین کنندهای در تعیین نظامهای اقتصادی دارد، مسألة اصالت داشتن فرد یا اجتماع است. اهمیّت این مسأله از آنجا است که جهتگیری اهداف نظام را تعیین میکند که به سمت منافع فرد باشد یا اجتماع، و همانطور که توضیح خواهیم داد، بسیاری از اصول دیگر نظام، همانند اهداف آن از تبیین این مسأله شکل میگیرد؛ برای مثال، در نظامهای سرمایهداری به علّت فردگرایی، رفتارهای اقتصادی به گونهای سازماندهی میشوند که منافع افراد تأمین شود و بر همین اساس، مصرف کننده حاکم است و تعیین می کند چه چیز ، چه مقدار و برای چه کسی تولید شود. تولید کننده نیز در این نظام به دنبال حدّاکثر کردن سود خود است؛ یعنی کالاهایی را تولید میکند که سودآوری بیشتری برای او داشته باشد. این جملة معروف اسمیت است که هر گاه هر کسی، منافع خودش را حدّاکثر کند، منافع جامعه هم تأمین خواهد شد و بر همین اساس، مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی و دخالت حدّاقل دولت را تجویز میکنند. این در حالی است که نظام سوسیالیست بر اساس اصالت دادن به جمع، و اعتباری دانستن فرد، اقتصاد دولتی را پیشنهاد کرده، هیچگونه حقّی برای افراد به صورت فردیت قائل نیست. نفی مالکیت خصوصی، نفی آزادی اقتصادی و دخالت گستردة دولت در اقتصاد از نتایج اینتفکّراست.
در نظام اقتصادی اسلام، بر خلاف دو نظام پیشین, مصالح فرد و جامعه حاکم است. حاکمیت مصالح فرد و جامعه از دیدگاه اسلام به معنای حاکمیت احکام شرعی است. این مصالح در قالب نظام کنترل شده بازار مقدار و چگونگی تولید را تعیین میکند.
شهید مطهری در این باره میفرماید:
نکتة قابل توجّه در این مطالعه این است: در وضعی که نگرش اکثر فقیهان به اقتصاد، از زاویة خرد و حلّ مسائل فردی بوده، شهید مطهری معتقد به نظاممند بودن اسلام در همة عرصهها و از جمله اقتصاد بوده است.
قلمرو دین در امور دنیایی
بهطور کلّی درباره حوزه دخالت دین در امور دنیا، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. برخی، مأموریت پیامبران را صرفا" پرورش ابعاد روحی و تربیتی انسان دانسته، به دین اقلّی معتقدند و میگویند: خداوند، سامان دادن امور دنیایی آدمیان را به خودشان واگذاشته است و به تعبیر برخی از اینان، «ابلاغ پیامها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیل دنیا در سطح مردم دور از شأن خدای انسان و جهان است و تنزّل دادن پیامبران به حدود مارکسها، پاستورها و گاندیها یا جمشید و بزرگمهر و همورابی است»
وی در بخش دیگری از مقالة خود گفته است:
آنچه در هیچ یک از سرفصلها و جاهای دیگر دیده نمیشود، این است که گفته شود آن را فرستادیم تا به شما درس حکومت و اقتصاد و مدیریت اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع بدهد .
برخی از نویسندگان معاصر نیز با این بیان که «دین، اصلا" در تدبیر دنیا دخالت نکرده و آن را به عقلا وانهاده است»، به تبیین این دیدگاه میپردازند . هرچند در این دیدگاه نیز توسعه و رفاه، امری مطلوب به شمار میآید، دین در این امر دخالت نمیکند و چارة کار به خود مردم واگذار شده است.
سخن از اندیشمندی سرخصورت و سبزسیرت است که جویبارهای باطراوت طهارت در روح و روانش جاری بود، استواری اندیشه و صلابت ایمان را در وجود خویش فراهم ساخت و با چنین کیمیایی کرامتگونه، تا قله قرب و یقین طی طریق نمود و چون ردای شهادت بر تن کرد خون پاکش بر این صفای معنوی مهر تأیید زد و آثارش که از بیان و بنان آن متفکر عرصه ایمان تراوش مینمود عطر چنین روحانیتی را در فضای اذهانِ مشتاقِ معرفت و حقیقت منتشر ساخت. به همین دلیل حضرت امام خمینی در فرازی از پیامشان به مناسبت شهادت این رادمردِ تاریخ معاصر فرمودند: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملاء اعلاء پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود ...»(1).
شهید مطهری که عصاره مؤثر حوزههای علمیه و محصول صدها سال تجارب حاکم بر حوزهها و حاصل عمر با برکت امام امت بود، در میدان نبرد با مکاتب و مسالک کفر، شرک و نفاق چون ستارهای پرفروغ درخشید و جهانی را در پرتو این تشعشع روشن ساخت. مردی از تبار طلایهداران نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر که از نخستین روزهای کودکی، روح و روان خود را با قرآن آشنا کرد و بعد در نهجالبلاغه سیر نمود و با نگرشی عمیق بر نبوت و امامت از خرمن حکمت اسلامی خوشهها چید و در پرتو آن علاقهمندان را با علوم اسلامی آشنا ساخت و آنان را به اندیشیدن در خاستگاه وجودی خویش و سیر آفاقی و انفسی و تأسی از انسانهای کاملی چون حضرت علی(ع) با آن جاذبه و دافعه ویژه خویش فرا خواند. او عاشق خاندان وحی و نبوت بود و در این مسیر ولاءها و ولایتها را پذیرا گشت و کوشید تا سیره ائمه اطهار(ع) را به نگارش درآورد و از حماسه حسینی سخن گوید و تحریفات عاشورا را مشخص کند و قیام و انقلاب حضرت مهدی(عج) را برای جهانیان تبیین سازد. گفتارهای معنوی و مقالات فلسفی این استادِ حوزه و دانشگاه، الهام گرفته از جهانبینی توحیدی بود و در توضیح مطالب متنوع دینی، مقتضیات زمان را در نظر داشت. آن مشعل فروزان اندیشه، درصدد آن بود تا ایمان و علم را با یکدیگر انس دهد و نقش
امدادهای غیبی را در زندگی آدمیان مطرح کرده و به آنان تفهیم نماید که دنیا را مزرعه آخرت تلقی کرده و خود را برای سرای جاوید مهیا سازند.
مطلب حاضر نوشتهای از استاد شهید مرتضی مطهری است. که همزمان با سالگرد آن مرحوم از نظر میگذرانید.
مسئله سیاست جزء مسائلی نیست که ما بگوییم الان در دنیا ضرورت این مطلب احساس شده و از نظر علمی و عقلی قطعی شده است که زن و مرد هیچ تفاوتی از نظر دخالت در امور سیاسی ندارند و در گذشته یک حق مسلمی به زنان داده نمیشده است. مثلا اگر فرض کنیم درگذشته مانع تحصیل کردن زن بودند و میگفتند زن حق درس خواندن ندارد ولی امروز میگویند زن هم حق درس خواندن دارد، این یک مسئله واقعی است، یعنی واقعا انسان وقتی حساب میکند میبیند که حق درس خواندن چیزی نیست که کسی بتواند میان مرد و زن تبعیض قائل شود و بگوید مرد این حق را دارد و زن ندارد، چرا؟ برای این که خداوند مغز و فکر و استعداد درس خواندن و شوق و رغبت و میل آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده. منع کردن، جز جلوی استعداد خدادادی را گرفتن چیز دیگری نیست. اما مسئله سیاست چنین مسئلهای نیست که دنیا هم پذیرفته باشد که هیچ فرقی میان زن و مرد از این جهت نیست، چرا؟ برای این که عملا ثابت شده که نه زن آن استعداد و توانایی مرد را در این مسائل واقعا دارد و نه زنان دنیا با این که بعد از آن محدودیتها در ابتدا آن مقدار شور و هیجان برای مسائل سیاسی نشان دادند بعدها آن شور و هیجانشان باقی ماند.
ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه جملههای خوبی در این زمینه دارد. وقتی که احساسات طبیعی زن را بیان میکند از جمله میگوید: زن اگر در جوانی و در ابتدا یک شور و هیجانی برای مسائل سیاسی داشته باشد ولی در اواخر، خود زن طبعا برمیگردد و باز توجه خودش را به مسائل خانوادگی [معطوف] میکند، حتی کوشش میکند که شوهرش را هم از آن مسائل منصرف کند.
با اینکه در کشورهای به اصطلاح متمدن مانند آمریکا، انگلستان و روسیه شوروی منع قانونی وجود ندارد ولی عملا زنها یا نخواستند یا نتوانستند- که در آن، نخواستن به اندازه نتوانستن دخالت داشته است- دوش به دوش مردها پیش بیایند. الان ادارهکننده سیاست دنیا مردها هستند. البته در گوشه و کنار دنیا یک عدد قلیلی از زنها در سیاست دخالت دارند اما نقش فعالی ندارند. آن مقدار زنانی هم که الان [در صحنه سیاست] هستند، میبینیم که معمولا یا زنهایی هستند که در پناه شوهرشان فعالیت میکنند یعنی در واقع حامی آنها در فعالیتهای سیاسی شوهرهایشان هستند، مثل مادام نهو تا وقتی که شوهرش بود، یا زن مائوتسهتنگ و یا روی حیثیت و آبروی پدرشان فعالیت سیاسی دارند، یعنی آن هم دخالت داشته است، مثل دختر نهرو نخستوزیر هندوستان است. و علاوه بر این، به طور کلی افراد استثنائی دلیل نمیشوند.