انديشه مطهر
استفاده از فرصت ها

از هشدارهای حضرت علی(ع) به والدین، استفاده از فرصت ها پیش از نابودی آنهاست. پدر و مادر مسئولیت پذیری که دغدغه تربیت فرزند خویش را دارند، از همه فرصت ها برای تربیت وی بهره می گیرند چه بسا در فرزند زمینه تربیت وجودداشته باشد، ولی پدر و مادر فرصت یا توان این مهم را از دست بدهند و در نتیجه، نتوانند آن گونه که دلشان می خواهد، به تربیت فرزندشان همت بگمارند.حضرت علی(ع) در این باره به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «پسرم! هنگامیکه دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی ام رو به کاستی رفت، به نوشتن [این نامه] وصیت برای تو شتاب کردم و ارزش های اخلاقی را برای تو برشمردم؛ پیش از آ نکه اجلم فرا رسد و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم و پیش از آنکه در نظرم کاهشی پدید آید، چنان که در جسمم پدید آمده است و پیش از آنکهدر تو زمینه پذیرش از میان برود.»این سخن حضرت علی(ع) به ما می آموزد که اگر برای ما زمینه کار خیری فراهمشد و وقت انجام دادن آن فرا رسید، کوتاهی و سهل انگاری نکنیم؛ زیرا ممکن است در آینده زنده نباشیم یا توان انجام این کار را نداشته باشیم. برای مثال، ممکن است بیماری و ناتوانی یا هزاران مانع دیگر، ما را از انجام وظیفه باز دارد. در حقیقت، حضرت علی(ع) در سخن خویش، چند مانع اساسی در راهتربیت فرزند را برای ما بازگو می کند: 1. فرا رسیدن اجل؛ 2. از دست دادن سلامت و قوت فکر؛ 3. از بین رفتن زمینه مناسب.
شانزدهم 2 1395 20:4
(0) نظر
برچسب ها :
حضرت علی(ع) و تربیت فرزند با کمترین هزینه
پدر و مادری که به موقع به تربیت فرزند بپردازند، زحمت و هزینه کمتری را متحمل خواهند شد؛ زیرا تربیت فرزند در دوران خردسالی و نوجوانی و حتی جوانی، بسیار آسان تر از تربیت او هنگام میان سالی است. پدر و مادر باید بدانند هر چه فرزندشان بزرگ تر شود تربیت او دشوارتر می شود؛ چرا که گذشت زمان، ریشه ویژگی های ناپسند را در دل آدمی استوارتر می سازد و در نتیجه، کندن این ریشه ها نیز سخت تر می شود. پس هر چه والدین، زودتر و به موقع زمام پرورش کودک ر ا در دست گیرند، هم آسان تر به هدف خویش دست می یابند و هم زحمت کمتری خواهند کشید و هزینه کمتری خواهند پرداخت. یکی از دانشمندان در این باره معتقد است: «معمولاً تربیت درست، از همان آغاز کودکی، برخلاف تصور خیلی ها چندان دشوار نیست. هر پدر و مادری می تواند از پس دشواری های این کار برآید و تربیت درستی به فرزندش بدهد، ولی تربیت دوباره، از زمین تاآسمان با این متفاوت است. اگر فرزندتان را بد بار بیاورید، اگر در تربیتشکوتاهی کنید، آن وقت باید خیلی چیزها را اصلاح کنید و از نو بسازید و این اصلاح و تربیت دوباره، کار چندان ساده ای نیست؛ چرا که همراه با زحمت و هزینه بیشتری خواهد بود. تربیت دوباره، قدرت، آگاهی و حوصله ای می خواهد کهاز حد توان خیلی از پدر و مادرها خارج است. اغلب، پیش می آید که خانواده از پس دشواری های تربیت دوباره برنمی آید، حتی بر فرض هم که تربیت دوباره به جایی برسد و شخص به کار و زندگی مشغول شود و همه از جمله پدر و مادرش بادیدن او خشنود شوند، در این میان، چیزهای زیادی از دست رفته است و اگر این فرد از همان اول، درست بار می آمد، از زندگی بهره بیشتری می برد و با توان و آمادگی بیشتری وارد جامعه می شد و در نتیجه، خوشبخت تر بود. [از اینرو،] به پدران و مادران توصیه می شود همیشه به خاطر داشته باشند که فرزندان خود را چنان تربیت کنند که مجبور نشوند چیزی را اصلاح کنند. باید همه چیز از همان اول درست انجام شود».1
حضرت علی(ع) با آگاهی از اهمیت به موقع تربیت فرزندان، از پدران و مادران می خواهد که پیش از آنکه کار تربیت فرزندانشان دشوار گردد و گرفتار انحراف وفساد شوند، به تربیت آنها همت گمارند و هیچ فرصتی را از دست ندهند. آن حضرت در نامه خویش به فرزندش امام حسن(ع)، در این باره چنین می فرماید: «پسدر تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهای بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده اند و تو را از تلاش و یافتن، بی نیاز ساخته اند».2
«بی گمان، دوران جوانی، زمان مناسبی برای موعظه و تربیت است؛ زیرا دل جوان مانند زمین بکر و کاشته نشده ای است که هنوز بذری در آن پاشیده نشده، و آمادگی کشتن را دارد. حال اگر در چنین زمینی علف های هرزه بروید یا قبلاً بذر دیگری در آن کاشته باشند، کشت بذر جدید در آن، بسیار دشوار است و هرگز مثل گذشته، سریع و کم زحمت رشد و نمو نمی کند. قلب جوان چنین حالتی دارد وصاف و پاک است و افکار و عقاید نادرست در آن رسوخ نکرده است و صفات ناپسند، هنوز در قلب جوان جوانه نزده یا اگر هم آلودگی دارد، خیلی سطحی است. به همین دلیل، برای تعلیم و تربیت، کاملاً آماده است، اما وقتی انسان پا به سن گذاشت، ایجاد تغییر در او خیلی مشکل است و زحمت و هزینه فراوانی خواهد داشت، مانند زمینی که علف های هرزه در آن روییده و بذرهای گوناگونی در آن کاشته اند و از انواع علف های هرزه و نباتات و گیاهان پر شده است که وقتی در آن زمین بذر گل بکارند، زود رشد نمی کند و چه بسا علف ها و نباتات روییده در آن زمین، مانع از رشد آن می شود».3
بنابراین، اگر در اثر سهل انگاری مربی، دل جوان به ناپاکی ها و ویژگی های ناشایست آلوده شود، اصلاح وی زحمتی دوچندان می طلبد؛ چرا که اولاً باید آن آلودگی ها را بزداید و ثانیاً با تلاشی پیگیر، معارف صحیح را به او بیاموزدو جایگزین عقاید انحرافی او کند».4بر همین اساس، حضرت علی(ع) به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «پیش از آ نکه خواهش ها و دگرگونی های دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت تو مشکلگردد، به تربیت تو اقدام کردم؛ چرا که قلب نوجوان مانند زمین کاشته نشده ای است که آماده پذیرش هر بذری است که در آن کاشته می شود».5

1. آنتوان ماکارنکو، آموزش و تربیت کودکان، ترجمه: محمدجعفر پوینده و سیمین کرمانی نژاد، صص 20 و 21.
2. نهج‌ا‌لبلاغه، نامه 31.
3. پند جاوید، ج 1، ص 144.
4. همان، ص 157.
5. نهج‌البلاغه، نامه 31.
شانزدهم 2 1395 19:59
(0) نظر
برچسب ها :
علی(ع) و جلب اعتماد علمی و تربیتی از سوی فرزندان
از عواملی که فرزند را به پیروی از شیوه های تربیتی پدر و مادر علاقه مند می کند، اطمینان فرزند به آگاهی پدر و مادر درباره تربیت فرزند و توانایی آنها در این زمینه است. بنابراین، پدر و مادر باید اعتماد فرزندان خود را جلب و خیال آنها را درباره توانایی های خویش در زمینه تربیت آسوده کنند.
حضرت علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه، این گونه اعتماد امام حسن(ع) را به خویش جلب می کند: «پسرم! اگرچه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام، ولی درکردار آنها نظر افکندم و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم، تاآنجا که گویی یکی از آنها شده ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده ام. پس قسمت های روشن و شیرین زندگی آنان را از قسمت های تیره آن شناختم و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیان بارش شناسایی کردم. سپس از هر چیزی، مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه ای، زیباو شیرین آن را برای تو برگزیدم و ناشناخته های آ نان را دور کردم. پس [با دانشی فراوان و اندوخته هایی انبوه]، آن گونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش می پسندد، من نیز بر آن شدم تا تو را با خوبی ها تربیت کنم».1
«در حقیقت، حضرت علی(ع) با بیان این سخنان می خواهد بگوید: اگر می خواهید کسی را تحت تربیت بگیرید، اول باید اعتماد علمی او را به خود جلب کنید، تا کسی که مورد تربیت قرار می گیرد، بداند که با چه کسی روبه رو است و آ یا اوقابلیت تربیت نمودن را دارد یا نه؟ اگر شنونده و متربی چنین اعتمادی به مربی خود داشته باشد، به حرف هایش توجه خواهد کرد، اما اگر نداند که با چه کسی روبه روست و چه کسی درصدد تربیت او برآمده و او را نصیحت می کند، به سخن او به طور دقیق گوش نمی دهد و دل نمی سپارد و از پندهای وی استفاده نمیکند؛ یعنی درست بودن آن را درک نمی کند و در مقام عمل نیز درست و دقیق بدان عمل نمی کند. حضرت علی(ع) در این سخنان، اندوخته ها، آگاهی ها و تجاربارزشمند خویش را به فرزندش گوشزد می کند تا مخاطب به ایشان به عنوان یک انسان عادی نگاه نکند، بلکه بداند کسی به ارشاد و راهنمایی وی روی آورده است که حاصل عمر همه گذشتگان را در اختیار دارد».2
«بنابراین، اولاً بدون آگاهی از راه و رسم تربیت، نمی توان به سازندگی و پرورش فرزند پرداخت. کودکان در مراحل مختلف رشد خود، به راهنمایی ما نیاز دارند و باید براساس ضوابط و مقرراتی، اقدام به اصلاح آنها شود و مربی بایدراه و روش های لازم را بداند؛ چراکه بدون آگاهی نمی توان به امر تربیت پرداخت. حتی گاه آگاهی نداشتن، موجب وارد آمدن آسیب هایی بر روان کودک می شود. ثانیاً آ نچه در اصلاح و تربیت کودک مهم است، این است که والدین باید نظر و اطمینان کودکان را به خود جلب کنند تا تصمیم های آنان درباره فرزندانشان مؤثر باشد. چه نیکوست که کودک نسبت به آگاهی و توانایی والدین،در امر تربیت اعتماد کنند و بدانند که والدین، خواهان خیر و سعادت او هستند و آنچه را انجام می دهند، به خاطر آسایش و خیر اوست. ضروری است که کودک درک کند والدین او افرادی هستند صمیمی، فداکار، آگاه و دارای تجربه کهدغدغه خوشبختی او را در سر دارند و به هنگام اوقات تلخی ها، قصد ندارند کهکودکشان را بیازارند و به او آسیبی برسانند، بلکه انگیزه شان از برخوردهایتندی که گاهی ممکن است با آنها داشته باشند، خدمت و تربیت آنان و به دنبالآن، رشد و تعالی آنان است. پس برای آنکه فرزندان، به همه رفتارهای والدین با آ نها خوش بین و برای تمام رفتارهای آنان، توجیه مثبتی داشته باشند، باید والدین، اعتمادسازی کنند و اطمینان آنان را به طور کامل به سوی خویش جلب نمایند».3

شانزدهم 2 1395 19:52
(0) نظر
برچسب ها :
علی(ع) و دغدغه تربیت فرزند
تا موضوع «تربیت فرزند» به دغدغه ای در ذهن پدر و مادر تبدیل نشود، نمی توانند فرزندان خویش را به درستی تربیت کنند. پدر و مادری که دغدغه تربیت فرزند ندارند، یا از تربیت فرزندان خویش باز می مانند یا تربیت فرزندان خودرا ناتمام می گذارند یا آنها را نادرست تربیت می کنند. بنابراین، باید پیشاز اقدام به تربیت فرزند، پدر و مادر در این باره، دغدغه ای وجود داشته باشد.
دغدغه تربیت فرزند، پدر و مادر را نسبت به فرزندان خویش مسئولیت پذیر می کند، آنها را به کسب آگاهی درباره تربیت فرزند وامی دارد و مانع از دست دادن فرصت ها برای تربیت فرزند می شود.
نامه 31 نهج البلاغه که راهکارهای تربیتی حضرت علی(ع) به فرزند بزرگوارش امام حسن(ع) است، نمونه ای آشکار از دغدغه آن حضرت درباره تربیت فرزند خویشاست. آن حضرت به دلیل دغدغه فراوان خویش در این باره، این نامه را در حال بازگشت از جنگ صفین و در میانه راه نوشته است. ایشان به تأخیر انداختن بیانتوصیه های تربیتی خویش به امام حسن(ع) را پس از رسیدن به خانه، نوعی از دست دادن فرصت و سهل انگاری در تربیت دانسته است. از این رو، در راه نامه ای را نگاشته و آن را پیش از بازگشت به خانه، برای فرزندش امام حسن(ع) فرستاده است. «آری، آن که می خواهد فرزندش نیکو ساخته شود، باید همیشه در صحنه تربیت حاضر باشد و این هشداری است که باید به والدین گفت که اگر امروزبه فرزندان خویش نرسیم، چه بسا امکان رسیدگی به طفل در فردا دیر خواهد شد.این جای تأسف است که اشتغالات مربیان و والدین به گونه ای شده است که اغلب، ارتباط آنها با فرزندان را سطحی و بی ریشه کرده است. پدرها تنها وقتیبه خانه می آیند که کودک خوابیده است و صبح ها به هنگامی سرکار می روند کهباز هم او خوابیده و یا خواب آلود است. عده ای از زنان یا مردان، می توانند با درآمد متوسطی زندگی کنند و از فرصت به جای مانده استفاده کرده، به پرورش فرزندان بپردازند. اما میل به داشتن زندگی مرفه و جاذبه های لوکس موجب می شود، وقت فراوانی را به کار در بیرون از خانه اختصاص دهند و در نتیجه، از تربیت فرزندان باز مانند. این خود، نشانه آن است که آنها از دغدغه چندانی نسبت به تربیت فرزندانشان برخوردار نیستند».1
نقل است پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگ ترین آرزویی که در دل داری، چیست؟ گفت: «بزرگ ترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان! چرا با این حرص و ولع، بهترین سال های زندگی خود را به جمع آوری ثروت می گذرانید، درحالی که آن گونه که باید و شاید، به تعلیم فرزندانتان همت نمی گمارید؛ فرزندانی که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید».2

1. علی قائمی، تربیت و بازسازی کودکان، ص 79.
2. محمود حکیمی، هزار و یک حکایت تاریخی، ج 2، ص 36.
شانزدهم 2 1395 19:50
(0) نظر
برچسب ها :
تربیت پذیر بودن فرزندان و اهمیت تربیت از دیدگاه امام علی(ع)
از دیدگاه حضرت علی(ع)، فرزندان انسان تربیت پذیرند و اگر پدر و مادر از شیوه ها و اصول تربیتی آگاه باشند، از این ویژگی و تربیت پذیر بودن انسان به خوبی بهره می برند و فرزندان خویش را در رسیدن به بالاترین درجه های علمی و معنوی یاری می رسانند. آن حضرت بر اساس اصل «تربیت پذیر بودن انسان»، یکی از حقوق فرزندان بر پدر را، تربیت شایسته فرزند می داند و می فرماید: «حقُّ الوَلَدِ ان یُحسِنَ اسمَهُ و یحسِنَ ادَبَهُ و یُعَلَّمَهُ القرآن؛ حق فرزند بر پدرش این است که نام نیکو برای او برگزیند و به خوبی ادب و تربیتش کند و به وی قرآن بیاموزد1 آن حضرت در کلامی دیگر فرموده است: «ما نَحَل والدٌ وَلَداً نحلاً افضَلَ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ؛ هیچ پدری به فرزندش، موهبتی مانند تربیت نیکو نبخشیده است2 آن حضرت در سخنی در این باره، به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «فبادَرتُکَ بالاَدَبِ قَبلَ ان یَقسُو قلبُکَ و یَشتَغِلَ لبّکَ؛ پیش از آنکه قلب تو دچار قساوت و اندیشه ات سرگرم [امور بیهوده] شود، به تربیت تو پرداختم».3
امام خمینی رحمه الله درباره اصل «تربیت پذیر بودن انسان» می فرماید: «این لطفی است از سوی خدای تبارک و تعالی به بشر، که قابل از برای این است که تربیت شود.4هیچ بیماری از بیماری های نفسانی نیست مگر اینکه انسان [در اثر تربیت] می تواند اصلاح کند؛ گرچه در نفس، ریشه کرده باشد و استوار شده باشد... .5 آن بچه ای که به دنیا می آید، قابلیت تربیت را دارد... .6جوان ها به ملکوت نزدیک تر و قلب آنها پاک تر است. اگر با گذشت سن، مجاهدهنکنند و تحت تربیت قرار نگیرند، هرچه جلوتر می روند، از ملکوت اعلی دورتر می شوند. بنابراین، [فرزندان] از اول باید تربیت شوند و از همان کودکی، تربیت درست شوند و بعد هم در هر جا که هست، یک مربی هایی باشند که انسان راتربیت کنند. انسان تا پایان عمر، نیازمند تربیت است... .7باید دانست که آن که دیکتاتور می شود، از همان آغاز دیکتاتور نبوده است، با تربیت های نادرست است که در انسان دیکتاتوری ظهور می کند. اگر تربیت بچهصحیح باشد، آن دیکتاتوری در او ظهور نخواهد کرد».8
امام خمینی رحمه الله در کلامی دیگر می فرماید: «از یاد نبریم که دل کودک مانند زمین خالی و آماده ای است که می تواند هر بذر یا گیاهی را در خود بپرورد و موجبات رشد و تکاملش را فراهم آورد. رفتار و گفتار درست یا نادرستپدران و مادران و چگونگی تربیت آنان در خانواده، به منزله بذرهایی است که در ضمیر کودک افشانده می شود، تدریجاً پرورش می یابند و رشد می کنند و در دوران بلوغ و جوانی، به رشد نهایی خود می رسند و بار می دهند. ثمره تربیت های خوب یا بد خانوادگی، تمایلات پسندیده یا ناپسندی است که در نهاد جوانانجای می گیرد. محصول تربیت های خانوادگی، سجایای اخلاقی یا صفات ناپسندی است که جوانان به آنها متخلق می شوند و بر اساس همان صفات، با مردم رفتار می نمایند. در آیین مقدس اسلام، تربیت صحیح فرزندان، یکی از وظایف مسلم والدین است و جزو تکالیفی است که مورد پرسش خداوند قرار می گیرد.9در حقیقت، جسم و جان طفل، به موازات یکدیگر ساخته می شوند. همان گونه که بدن کودک با تغذیه صحیح و مراقبت های بهداشتی، به سرعت رشد می کند و راه قوت و نیرومندی را می پیماید، روان فرزند و طفل نیز می تواند از تعلیم و تربیت صحیح، تغذیه کند و با قوت و سلامت روح، به کمالی که سزاوار آن است، برسد و برای یک زندگی خوب و سعادت بخش آماده شود. پدران و مادران نیز باید از فرصت گران بهای کودکی فرزندان خود و اصل تربیت پذیر بودن آنها به خوبی استفاده کنند و اساس سعادت و خوشبختی آ نان را برای همه دوران عمر، پی ریزینمایند».10

شانزدهم 2 1395 19:47
(0) نظر
برچسب ها :
تعدیل در آرزوهای فرزند
گرچه آرزوها زمینه ساز دست یابی به هدف هاست و ما برای رسیدن به اهداف، از پرورش و تقویت آرزوها ناگزیر هستیم. آرزوهای بسیار و بلند و زیاده خواهی درآرزوها، می تواند مایه بروز دردسرها و مشکلات فراوان برای انسان و سبب خواری شخصیت و زمینه ساز لغزش وی شود. در هر آرزویی خطر زیاده خواهی و دورو دراز بودن وجود دارد. از این رو توصیه اولیای الهی و بزرگان دین، کاستن از آرزوها و تعدیل در آنهاست. بنابراین، پدران و مادران وظیفه دارند در کنار حرمت نهادن به آرزوهای فرزندانشان، در تعدیل آنها بکوشند و در آنها این باور را پدید آورند که هیچ گاه انسان به همه آرزوهای خویش نخواهد رسید.پس بهتر است آرزوهای خویش را کم و آنها را کنترل کنند. حضرت علی(ع) با هدفپرورش روحی و معنوی فرزندش، امام حسن(ع) این گونه او را به تعدیل و کنترل آرزوها فرامی خواند: «یا بُنَیَّ اِعْلَمْ یَقیناً انَّکَ لَن تَبلُغَ اَمَلَکَ و انَّکَ فی سبیلِ مَن کان قَبْلَکَ فَاخْفِضْفِی الطَّلَبِ و اَجْمِل فِی المُکْتَسَب؛ پسرم!به یقین بدان که تو هرگز به [همه] آرزوهایت دست نخواهی یافت و بدان که تو در راه کسانی قدم برمی داری که پیش از تو بودند. پس در طلب دنیا مدارا کن وآرام باش و در راه تحصیل آن، به نیکی رفتار کن».1
«باید دانست که دنیا، محل تزاحم است و در آن، تمام خواسته ها و آرزوهای انسان، امکان تحقق نمی یابند. گاه آنچه را انسان آرزو می کند، [برای رسیدن به آن، به] هزاران اسباب و وسایل نیاز دارد که در اختیار او نیست. لذا به طور طبیعی نمی تواند به همه آرزوهای خویش دست یابد. نه آرزوهای دنیا تمام شدنی است و نه انسان به همه آرزوهایش خواهد رسید. پس باید از آرزوها کاست. خلاصه آ نکه اگر قرار باشد مقداری از امور دنیا استفاده کنیم و آرزوهای دنیوی هم داشته باشیم، باید به طول عمر خود نیز توجه داشته، از کوتاهی عمر خود غفلت نکنیم، در این عمر کوتاه، آرزوهای مناسب با آن را تعقیب کنیم و آرزوهای بی پایان دنیوی را که این عمر، گنجایش آن را ندارد، در سر نپرورانیم و همه عمر خود را برای آ نها صرف نکنیم».2 صائب تبریزی می گوید:

عنان به طول امل3 دادن از بصیرت نیست

گهر زدست به امید ریسمان چه دهی


وی همچنان سروده است:

عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام

تخم انجم در زمین صبح می سوزد تمام


دلیل دیگری که مانع از آرزوپرستی انسان خردمند می شود، آن است که آرزوهای آدمی به دست حوادث روزگار رو به فنا می رود. بر این اساس انسان عاقل به آرزوها دل نمی بندد و خاطر خویش را به آن خوش نمی دارد. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری:
کاخ آمال و آرزوهای انسان، سخت سست بنیاد است. آدمی از تار و پود امل و آرزو، در خیال خود نقشه ها می سازد و ناگهان یک حادثه کوچک، همه آنها را نقش بر آب می کند و فکر و عقیده و آرزوی او را به کلی عوض می کند. فرض کنیدآدمی را که سالم در کوچه و خیابان می رود و در سر نقشه ها می پروراند، ناگهان پزشکان به او خبر دهند که مبتلا به سرطان است و چاره پذیر نیست. حدسبزنید چه غوغایی در جهان آمال و آرزوها و افکار و نقشه های این شخص پیدا می شود؛ مانند شهری که سیل در آن افتاده باشد و همه کوچه ها و خانه ها را گرفته باشد، دیوارها و خانه ها یکی پس از دیگری فرو می ریزد، بلکه مانند شهری که بمب اتمی در آن انداخته باشند، همه با هم زیر و رو می شوند. بنابراین، نمی توان به آرزو دل بست و بدان اعتماد نمود».4

فردا چو برق ز آتش سوزان گذر کند

امروز هر که بگذرد از آرزوی خویش


صائب تبریزی

1. نهج‌البلاغه، نامه 31.
2. پند جاوید، ج 2، صص 20 و 22.
3. آرزو.
4. شهید مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج 1، ص 184.
شانزدهم 2 1395 17:0
(0) نظر
برچسب ها :
علی(ع) و آموزش اساسی در حقوق بشر به فرزند خویش
از اصول اخلاقی که فرد را به حفظ تمامی حقوق دیگران وا می دارد و وی را حتیاز پایمال کردن ناچیزترین حق انسان ها باز می دارد، آن است که شخص آنچه برای خود می پسندد، برای دیگران نیز بپسندد و آنچه برای خود نمی پسندد، برای دیگران نیز نپسندد. اگر شخصی به این حسن خلق آراسته باشد، نه به کسی ستم خواهد کرد، نه از کسی غیبت خواهد کرد، نه آبروی کسی را خواهد برد، نه اموال کسی را غصب خواهد کرد، و نه به کسی حسد خواهد ورزید؛ چرا که او هیچ یک از اینها را برای خود نمی پسندد، پس برای دیگران نیز نخواهد پسندید. از دیگر سو، چنین کسی همواره از دیگران به نیکی یاد و با مردم به شایستگی رفتار می کند، با همگان برخوردی همراه با ادب و تواضع دارد، خیرخواه دیگراناست و به مردم به چشم احترام و بزرگی می نگرد؛ زیرا همه این موارد را برایخود می پسندد. از این رو، برای دیگران نیز می پسندد. حضرت علی(ع) برای تربیت فرزند خویش، این اصل اساسی در حقوق بشر را به او گوشزد و به وی این گونه سفارش کرده است:
یا بُنَیَّ اجعَل نَفسَکَ میزاناً فیما بَینَکَ و بَینَ غَیرکَ، فَاَحْبِبْ لِغَیرِکَ ما یُحِبُّ لِنَفسِکَ، و اکْرَه لَهُ ما تَکْرَهُ لَها، وَ لا تَظلِم کما لا تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، و اَحْسِنْ کَما تُحِبُ اَنْ یَحْسَنَ اِلیْکَ ، وَ اَسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَیْرِکَ وَ اَرْضَ مِنَ النّاسِ بِما تَرْضاهُ لَهُمْمِنْ نَفْسِکَ، وَ لا تَقُلْ ما لا تُحِبُّ اَنْ یُقاُل لَک.
ای پسرم! نفس خود را میزان خود و دیگران قرار ده! پس آنچه را که برای خود دوست داری، برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که برای خود نمی پسندی، برای دیگران مپسند. ستم روا مدار، آن گونه که دوست نداری به تو ستم شود. نیکوکار باش، آن گونه که دوست داری به تو نیکی کنند و آنچه را که برای دیگران زشت می داری، برای خود نیز زشت بشمار وچیزی را برای مردم بخواه که برای خود می پسندی و درباره مردم آن چیزهایی را مگو که دوست نداری درباره تو گفته شود.1
«در حقیقت، این سخن حکیمانه حضرت علی(ع) معیار بسیار جامعی را به منظور تعیین نوع رفتار و کیفیت روابط متقابل و رفتارهای اجتماعی به دست می دهد کههر چه تلاش کنیم، نمی توانیم ملاکی بهتر از این معیار ارائه دهیم. اگر به این میزان در عمل توجه کنیم، در تمام حب و بغض ها و توقعات و قضاوت های خودتجدیدنظر خواهیم کرد و به رفتارمان شکل صحیحی خواهیم داد. این قاعده از چنان جامعیت و شمول و کلیتی برخوردار است که همه انسان ها با هر دین و آیینی را فرامی گیرد و تنها انسان بودن کافی است تا در گستره این معیار جامع قرار بگیریم. بر اساس این سخن زیبای حضرت علی(ع)، اگر دوست داری به توخوبی کنند، پس تو هم به دیگران خوبی کن! اگر چیزی مثل توهین و بی ادبی و مسخره کردن و عیب جویی و بدزبانی به دیگران را زشت می دانی، پس در حق دیگران نیز زشت بدان و از آنها پرهیز کن! چگونه می پنداری که اگر دیگران بهتو بی احترامی کنند، کار زشتی را مرتکب شده اند، ولی اگر تو به دیگران بی احترامی کنی، زشت نیست؟ همان گونه که دوست ندارید با عمل دیگران به دردسر وگرفتاری دچار شوید، پس موجبات گرفتاری دیگران را نیز فراهم مسازید، برای مثال، در کیفیت ارتباط با دیگران و راهنمایی آنها و جواب به سئوالاتشان، اگر چیزی نمی دانید، صاف و صریح بگویید: نمی دانم. چگونه شما توقع دارید کهاگر کسی چیزی را نمی داند، آشکار و شفاف بگوید نمی دانم، اما خود با سخنانجاهلانه خود موجب گمراهی و دردسر دیگران می شوی. اگر به این معیار و ملاک،توجه شود، همه رفتارهای ما با دیگران نیز تنظیم و اصلاح خواهد شد».2

1. نهج‌البلاغه، نامه 31.
2. پند جاوید، ج 1، ص 214 و 215.
پانزدهم 2 1395 17:29
(0) نظر
برچسب ها :
علی(ع) و سفارش به توجه به پیشینیان
توجه به پیشینیان، از دو جنبه اهمیت دارد. نخست اینکه سرگذشت آنها می تواندعبرتی برای آ یندگان و چراغی فراراهشان باشد و دیگر آنکه دستاوردهای معنویو علمی پیشینیان می تواند نردبان تعالی آیندگان باشد. درباره نگاه عبرت آمیز به پیشینیان باید گفت: «به یقین، مطالعه و دقت در آثار و اخبار گذشتگان، از بهترین راه های پند و عبرت است. مطالعه و دانستن جزئیات تاریخی، اثر زیادی در روح انسان دارد، و از نتایج اولیه آن این است که آدمی، ماهیت زندگی دنیا را بهتر می شناسد و پی می برد که این خوشی ها و قوتو نیروها و سلطنت ها و حکومت ها و کاخ ها همگی ویران شده و صاحبان آنها مرده اند و ما نیز بدون استثنا به این نقطه خواهیم رسید و روزی از این دنیارخت برمی بندیم و در یک کلام، درمی یابیم که دنیا محل گذر است، نه جایگاه اقامت».1
حضرت علی (ع) در این باره می فرماید: «فرزندم! سرگذشت و خبرهای پیشینیان رابه دل خود عرضه دار و مصائب گذشتگان را یادآوری کن! در شهر و دیار آنها سیر و سیاحت نما و از آثار و نشانه های [باقیمانده از] آنها عبرت بگیر و نگاه کن چه کردند و کجا بار افکندند و جای گرفتند و از چه کسانی جدا شدند ودل بریدند. همانا خواهی یافت که آنها از دوستان خود جدا شده اند و در دیارغربت منزل گزیده اند و گویا که به زودی تو هم جزو آنها خواهی بود. پس اقامتگاه و مأوای خود را اصلاح و آباد کن و آخرت خود را به دنیایت مفروش».2
بیهقی نیز در این باره می نویسد: «هر بنده که خدای عزوجل، او را خردی روشن عطا داد و با آن خرد که دوست به حقیقتِ اوست، احوال عرضه کند و با آن خرد، دانش یار شود و اخبار گذشتگان را بخواند و بگردد و کار زمانه خویش نیز نگاهکند، بتواند دانست که نیکوکاری چیست و بدکاری چیست و سرانجام هر دو خوب است یا نه. و چیست که اگر از مردم به یادگار ماند، نیکوتر است».3
درباره نگاه دوم به پیشینیان که نگاه به انگیزه فراگیری میراث های معنوی و علمی آنان است، باید گفت: «هر قدر هم که برای قوه تخیلی و ابتکار و نوآوری ها ارزش قائل باشیم، باز بیشتر دانش خود را مدیون گذشتگان هستیم. قوه تخیل وابتکار، منحصر به زمان گذشته نیست، افکار خلاق، در طول تاریخ، همواره برایامر مهم تطبیق گذشته با زمان حال همیشه متغیر، تلاش کرده اند، کاری که ما هم باید ادامه دهیم. برای انجام این امر به نحو مطلوب، باید برای اندیشه های گذشتگان احترام قائل شویم و بهترین راه انجام این کار نیز شناخت این اندیشه هاست. در این فرآیند، ما به انسان هایی تبدیل می شویم که نه با وهم وخیال، بلکه با تفکر و ارزیابی خود، از دستاوردهای پیشینیان زندگی می کنند ومی اندیشند که تا چه حد می توانند در حفظ، اصلاح و تکمیل آن سهم داشته باشند».4
حضرت علی(ع)، فرزندش امام حسن(ع) را به فراگیری میراث معنوی و علمی پیشینیان سفارش می کند و می فرماید: «پسرم!‍ از بین سفارش هایم، آنچه که بیشتر دوست دارم آن را به کار گیری، عمل کردن به [مواردی] است که پیشینیان صالح [از دانش ها و خوبی ها] برای تو به ارث گذاشتند؛ چرا که آنها نیز مانند شما پای بندی و نیک اندیشی را ترک نکرده اند و همان گونه که شما تفکرمی کنید، آنها نیز می اندیشیدند».5
گفتنی است ذوق تجدد و ابتکار ـ که البته مطلوب است ـ به این معنا نیست که سرمشق های پیشین را به کلی از یاد ببریم و ارتباط خود را با گذشته، قطع کنیم. این بدان می ماند که قومی برای کسب معرفت و تمدن بکوشد، هر چه را جهان امروز بر او عرضه می کند، رد کند و بخواهد از صفر شروع کند.6
هیچ تحولی نمی تواند ارتباط با سنت و گذشته را به کلی قطع کند و در عین حال، تحول باقی بماند. یک فکر تازه، همیشه برای خود حق حیات دارد، اما وقتی بخواهد حق حیات فکرهای دیگر و راه های دیگر را نفی کند، دیگر خود یک فکر تازه نیست، یک بیماری کهنه است».7 به تعبیر زیبای مولونا:

گر چه هر قرنی سخن نو آورد

لیک گفت صالحان یاری کند


1. پند جاوید، ج 1، ص 73.
2. نهج‌البلاغه، نامه 31.
3. خواجه ابوالفضل محمد بیهقی، تاریخ بیهقی، به کوشش: دکتر خلیل خطیب رهبر، ج 1، صص 157و 158.
4. ای ب. هریس و تامس آ. هریس، ماندن در وضعیت آخر،‌ ترجمه: اسماعیل فصیح، ص 358.
5. نهج‌البلاغه، نامه 31.
6. دکتر غلامحسین یوسفی، برگ‌هایی در آغوش باد، ج 1، ص 493.
7. دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب، ص 278.
پانزدهم 2 1395 17:25
(0) نظر
برچسب ها :
همبازی شدن با کودک
بازی، از نیازهای طبیعی کودک است. برآورده شدن این نیاز، تأثیر فراوانی در آرامش روحی، وقار و خویشتن داری و تعدیل خواهش ها و آرزوهای کودک در بزرگ سالی دارد. اگر این نیاز به طور کامل برآورده نشود، برای جسم و جان کودک خطرساز است و ممکن است آینده ناگواری را برای او رقم بزند.
«کودکی که بازی می کند، می آموزد که چگونه یاد بگیرد. کشف می کند که چگونه می تواند با دنیا کنار بیاید و از عهده وظایف زندگی برآید و بر مهارت ها و تکنیک های گوناگون، با روش مخصوص به خود غلبه کند. سپس به خود و ظرفیتش برای پیوند با دنیا اعتماد پیدا می کند و چنان که آن را (دنیا) مشاهده و احساس می کند، آماده می شود تا امور دیگر را یاد بگیرد. ما همچنین می توانیم به بازی کودک به عنوان وسیله ای برای آشکار کردن فرآیند رشد شخصیت نگاه کنیم. در بازی، کودک یاد می گیرد دگرگونی های گوناگون را از راه کشف، دستکاری کردن و استفاده از اشیا، حیوانات و مردم، به عنوان فرصت هایی برای خلق زندگی شخصی خود به طور مکرر تمرین کند. مشارکت بزرگ سال در بازی با کودک، به وی اطمینان می دهد که بازی او معتبر و معنا دار است و به وی می فهماند که تلاش برای تسلط بر آن بازی، تأیید بزرگ سالی را به همراه دارد. بزرگ سالان، از راه مشارکت در بازی کودک، بسیار مؤثرتر از گفتار با آنها ارتباط برقرار می کنند. بزرگ سال با اهمیت دادن سمبلیک به بازی کودک، در دستکاری های کودکانه و ناشیانه و مورد علاقه او شریک می شود یا او را تشویقمی کند. همچنین، این مشارکت، هنگامی که بزرگ سال داستانی را می خواند یا تعریف می کند یا در خیال پردازی با کودک سهیم می شود یا در هنگام مقابله بامشکلات و خطرها به کودک اطمینان می دهد و از او حمایت می کند نیز وجود دارد و کودک نیز با مشارکت بزرگ سال در بازی هایش تقویت می گردد.
اگر بزرگ سال خیال بافی کودک را بپذیرد به او کمک می کند تا انتظارات و دیدگاه ویژه خود را به دلیل اعمال و مفاهیم حقیقی تر بزرگ سال رها سازد. بدون چنین تأییدی، او ممکن است در دیدگاه ها و افکار دوران طفولیت خود بماند و از آن به شدت دفاع کند».1
یکی از نویسندگان معاصر در این باره می نویسد: «از راه های مهم برای اصلاح وبازسازی کودکان، معاشرت و بازی با آنهاست. بازی برای طفل، نقش حیاتی دارد.کودک آن چنان به بازی علاقه مند است که حتی پس از کارهای طولانی و خسته کننده به آن پناه می برد و خستگی خود را با خستگی های ناشی از آن رفع و جبران می کند. بازی موجبی برای پرورش روح و سببی برای سرور و انبساط کودکاناست. در سایه آن می توان صفات اخلاقی و اجتماعی فراوانی را به او آموخت و نیز می توان روح همکاری، دوستی، صمیمیت، فرماندهی و انضباط را در او پدید آورد. در ضمن با بازی می توان به کودک درس اخلاق داد، ضوابط و مقررات را بهاو تفهیم کرد، قواعد و راه و رسم زندگی را به او یاد داد و از او خواست کهحال جمع را رعایت کند و اصول و ضوابط مورد قبول جامعه را بپذیرد. از طریق همبازی شدن با کودک، می توان دریافت که او فردی تواناست یا ضعیف، نقطه های قدرت او کدام است و نقطه های ضعف او کدام؟ فرمانده است یا فرمانبر؟ تابع است یا متبوع؟ حالت تهاجم دارد یا تسلیم؟ ما در طریق اصلاحی و بازسازی کودکان، هرگز توفیق نخواهیم یافت مگر آنگاه که با او همدم و رفیق شویم و یکی از راه های همدمی با کودک، بازی با اوست. طفل در سایه بازی مربی با او،با مربی انس و الفت پیدا می کند، با او دوست می شود، تحت تأثیر او قرار میگیرد و در همان راهی گام برمی دارد که دوست و همدم او قدم می زند. ما برایبازسازی کودکان نیاز داریم که به او نزدیک شویم، با او بی پروا و بدون ملاحظه مصاحبت کنیم، با آنها راز بگوییم و راز بشنویم و بازی، ما را در طریق رسیدن به این هدف کمک می کند».2
حضرت علی(ع) بر همبازی شدن والدین با کودک تأکید کرده و از این موضوع، به عنوان وظیفه ای واجب بر پدران و مادران یاد کرده و سفارش کرده است: «مَنْ کانَ لَهُ صَبِّیٌ صَبا؛ هر که کودکی دارد، باید با او کودکی و بازی کند».3

پانزدهم 2 1395 17:24
(0) نظر
برچسب ها :
حضرت علی(ع) و توجه به تفاوت های فردی و رعایت تناسب سخنان تربیتی با توان روحی فرزند
نکته مهمی که پدران و مادران و مربیان، همواره باید به آن توجه داشته باشند، اصل تفاوت های فردی است. همان گونه که انسان ها از نظر شکل ظاهری بایکدیگر متفاوت هستند، در استعدادها و توانایی های درونی نیز با هم تفاوت دارند. بنابراین، پدر و مادر باید آموزه های تربیتی را به گونه ای به فرزندانشان انتقال دهند که با توانایی های روحی و تفاوت های فردی شان، هماهنگ و همسو باشد.
سعدی در گلستان می گوید: «پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت این فرزند توست، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش. ادیب پذیرفت و خدمت کرد و سالی چند بر او سعی کرد، اما به جایی نرسید. حال آنکه پسران ادیب در فصل و بلاغت، به غایت رسیدند. پادشاه، دانشمند را مؤاخذه کرد و عتاب نمود که وعدهخلاف کردی و وفا بجا نیاوردی. ادیب گفت: بر پادشاه پوشیده نماند که تربیت،یکسان است، اما طبیعت ها [و استعدادها] مختلف».1

«گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی

در همه سنگی نباشد زرّ و سیم

بر همه عالم همی تابد سهیل2

جایی انبان می کند، جایی ادیم3»4


توجه به اصل تفاوت های فردی و توان مخاطب، به عنوان یکی از سرلوحه های اصلیبرنامه های آموزش و پرورش جدید پذیرفته شده راهگشای بسیاری از مسائل مربوطبه تعلیم و تربیت است. برای مثال، در باغی با صفا و پر از گل، گل ها از نظر رنگ و بو و شکل ظاهری، تفاوت های چشم گیری با یکدیگر دارند. برخی از آنها رنگ های شادتر و زیباتری دارند و برخی شمیم و رایحه بهتر و دلپذیرتری دارند. با وجود این، ارزش همه آنها برای باغبان یکسان است و به همه آنها توجه برابر دارد. او به خوبی می داند نباید از گل شقایق، عطر گل محمدی را انتظار داشت یا رایحه جان بخش نرگس را در میان لاله های سرخ جست وجو کرد. باغبان می داند که در نظام آفرینش، هر گلی بویی دارد و پروردگار مهربان، بههر غنچه یا شکوفه ای، متناسب با استعدادهای ذاتی اش رنگ و شکل و عطر بخشیده است. پس همواره از آنان، آن گونه توقع دارد که توان و استعداد آنها تقاضا می کند. در نتیجه، گل ها را بر اساس تفاوت ها و توان ویژه آنها پرورشمی دهد. بر این اساس، پدر و مادر باید در تربیت فرزندان خویش، به توان آنها توجه کنند و تفاوت های فردی آنها را از یاد نبرند. «مربیان باید در بیان مطالب خود، موقعیت شنونده و میزان آمادگی وی در شنیدن کلام و فهمیدن آن مطالب را در نظر بگیرند. به عنوان مثال، یک بچه پنج ساله به طور متعارف وطبیعی، آمادگی گوش دادن و فهمیدن برخی مطالب را ندارد و در دلش آنها را بهبازی می گیرد، ولی یک جوان، از همان مطالب، بهترین بهره برداری را می کند.از همین رو، مربیان باید میزان فهم و درک و سطح معلومات و ظرفیت های احساسی و ادراکی و عاطفی و شناختی مخاطب خود را در نظر بگیرند. برای مثال، بعضی از مواعظی که برای جوان مفید است، برای کودک یا سالمند، چندان فایده ای ندارد و به عکس. حضرت علی(ع) با هدف رعایت همین نکته دقیق و ظریف است کهدر نصیحت فرزندش امام حسن(ع)، می فرماید: «قَدْ بَلَغْتَ سِنّاً...»؛5یعنی از آنجا که دوران بچگی را پشت سر گذارده ای و به سنّی رسیده ای که استعداد فهم این مطالب را داری و در تو توانایی شنیدن این موعظه ها را می بینم، این مطالب را برای تو بیان می کنم. آن حضرت، موقعیت شنونده را در نظرمی گیرد و به طور دقیق و در زمان کاملاً مناسب و مطابق با گنجایش مخاطب، سخنان خود را بازگو می کند تا برای وی قابل فهم و مفید باشد. در غیر این صورت، بیان هر سخنی، بیهوده و لغو خواهد بود».6
«بنابراین، در امر تربیت باید حدود عمومی توانایی های افراد را در نظر گرفتو بر اساس آن، تکالیف را تنظیم کرد و برای توفیق در انجام این کار باید نخست ویژگی های خاص هر فرد را شناخت، آنگاه مناسب با این ویژگی ها، روش های تربیتی را درباره او اعمال کرد».7

1. گلستان سعدی، تصحیح: محمد علی فروغی، صص 142 و 143 (با اندکی تغییر)
2. نام یکی از ستاره‌ها.
3. پوست دباغی شده گوسفند.
4. گلستان سعدی، ص 143.
5. نهج‌البلاغه، نامه 31.
6. پند جاوید، ج 1، صص 139 و 140.
7. دکتر خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 128.
پانزدهم 2 1395 17:21
(0) نظر
برچسب ها :
صفحه نخست پست الکترونیک وبلاگ تبیان
نوشته های پیشین
هفته سوم اردیبهشت 1395 هفته دوم اردیبهشت 1395 هفته اول اردیبهشت 1395 هفته چهارم فروردین 1395 هفته سوم فروردین 1395 هفته دوم فروردین 1395 هفته اول فروردین 1395 هفته چهارم اسفند 1394 هفته سوم اسفند 1394 هفته دوم اسفند 1394 هفته اول اسفند 1394 هفته چهارم بهمن 1394 هفته سوم بهمن 1394 هفته دوم بهمن 1394 هفته اول بهمن 1394 هفته چهارم دی 1394 هفته سوم دی 1394 هفته دوم دی 1394 هفته اول دی 1394 هفته سوم اردیبهشت 1394 هفته دوم فروردین 1394 هفته اول اسفند 1393 هفته اول دی 1393 هفته دوم آبان 1393 هفته چهارم مرداد 1393 هفته اول خرداد 1393 هفته چهارم آبان 1391 هفته اول آبان 1391
موضوعات
تربیت فرزند از دیدگاه امام علی(ع) (16) مقالات (15) اندیشه استاد (8) درباره استاد شهید مرتضی مطهری (7) حجاب در منظر شهید مطهری (6) عمومی (5) متن ادبی (4) اخلاق، عرفان و تربیت (4) استاد شهید از نگاه دیگران (4) کتابهای استاد (2) اصول اعتقادات (1) حقوق زن و نظام خانواده (1) دست نوشته ها شهید مطهری (0) گفتگو (0) انديشه استاد (0) تصاوير (0) دست نوشته ها شهيد مطهري (0) سخنرانی های استاد (0) تصاویر (0) ویژه نامه دیدار یار (0) بدون موضوع (43)
صفحه ها
فیدها
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 112366
تعداد نوشته ها : 108
تعداد نظرات : 0
X