قبلا بیان شد از دیدگاه استاد شهید مطهری برای بیداری اسلامی و انقلاب باید مقدمات و زمینه هایی فراهم آید. ما این زمینه ها را در سه بعد تقسیم بندی کردیم.
بعد انگیزشی، بعد بینشی و بعد الگوگیری. بعد انگیزشی را که انرا در احساس شخصیّت خلاصه نمودیم بیان نمودیم. در ادامه به دو بعد دیگر می پردازیم.
2- بُعد بینشی
مراد از این بعد آن است که مردم باید اعتقاد و بینشی داشته باشند که نه تنها آنها را از حرکت و نشاط و مبارزه در برابر استعمار و استکبار باز ندارد بلکه آنها را در این مسیر تشویق نماید.
مهمترین مسأله در این زمینه فهم صحیح رابطه دین و سیاست است. استاد مطهری می فرماید:
« کار اساسى این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسى یک وظیفه شرعى و مذهبى است. تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پاى نخواهند نشست. مردم در غفلتند که از نظر اسلام، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست. پس همبستگى دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد.» مجموعهآثار ج24ص36
ناگزیریم در اینجا اشاره وار نکاتی عرض نماییم. برای درک صحیح رابطه دین و سیاست باید دید دین چیست و سیاست کدام است.
اگر مراد از دین دین جامع و کامل اسلام باشد و منظور از سیاست نیز اداره جامعه و برقراری عدالت و امنیت باشد، دیانت عین سیاست خواهد بود. ولی اگر دین را غیر از اسلام دانستیم یا سیاست را به معنی دروغ و نیرنگ و قدرت طلبی معنا نمودیم هیچ رابطه ای بین این دو نخواهد بود. شهید مطهری که خود دغدغه اسلام ناب و اصیل را دارد می فرماید:
«اسلام را نباید با ادیانى که همه محتواشان چهارتا کلمه اندرز است مقایسه کرد. اسلام خودش را در مقابل همه بدبختیهاى اجتماع مسئول مىداند اما فلاناندرزگو خودش را مسئول نمىداند.»
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج26، ص: 246
ایشان هم چنین در مقایسه ای بین اسلام و مسیحیّت می نویسند:« میگویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمى از جنگ در آن نیست. اما ما مىگوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد. مسیحیت که جهاد ندارد چون هیچ چیز ندارد، جامعه و قانون و تشکیلات اجتماعى براساس مسیحیت ندارد تا قانون جهاد هم داشته باشد. اسلام آمده جامعه تشکیل بدهد، آمده کشور تشکیل بدهد، آمده دولت تشکیل بدهد، آمده حکومت تشکیل بدهد، رسالتش اصلاح جهان است؛ چنین دینى نمىتواند بىتفاوت باشد، نمىتواند قانون جهاد نداشته باشد، اسلام تمام شئون زندگى بشر را زیر نظر دارد، قانون اجتماعى دارد، قانون اقتصادى دارد، قانون سیاسى دارد، آمده براى تشکیل دولت، تشکیل حکومت.» مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج20، ص: 223
اینجاست که انسان پی می برد که طرح جدایی دین از سیاست از طرف استعمار و تبلیغ آن توسط افراد مغرض یا نادان در کشورهای اسلامی به چه هدفی انجام می پذیرد. چنین تفکر غلطی شور انقلابی را در مردم خفه می نماید و عملا کسانی که پایبند به دین هستند خود را نسبت به حکومت و سیاست بیگانه می بینند.
این تفکر غلط که در برخی کشورها چون ترکیه و ایران در زمان رضاشاه عملی شد مخالفتهای زیادی را برانگیخت. شهید مطهری در همین زمینه می فرمایند:
« جدایى دین و سیاست به مفهومى که آتاتورک قهرمانِ آن بود- که ترکیه را به بدبختى کشانید- و به شکلى که در ایران عمل شد، به معنى بیرون کردن دین از صحنه سیاست بود که مساوى است با جدا کردن یکى از عزیزترین اعضاى پیکر اسلام از اسلام.» مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج24 ص : 39
3- بعد الگوگیری
این بعد اهمیّتش از دو بعد دیگر کمتر نیست؛ چرا که ممکن است جامعه ای احساس شخصیّت پیدا نموده و سیاست را جزو دین خود بنداند ولی به دلیل فضای مبهم آینده و یا ترسها و دلهره ها موفق به بیداری و انقلاب نشود. اینجاست که وجود یک الگوی موفق کار را تمام می نماید. وقتی ببینند ملّتی راهی را با همه سختی ها رفته و در مقابل سختی ها جهاد نموده و موفّق بیرون آمده، این حرکت را دلگرم کننده دانسته وقدم در راه آن ملّت الگو می گذارد. استاد مطهری با نگا تیزبین خود که گویا تحولات امروز جهان را پیش بینی می نماید می گوید:
« من کمکم باورم آمده که این انقلاب به ایران محدود نمىماند، هفتصد میلیون جمعیت [مسلمانان] را در بر خواهد گرفت و چه افتخارى براى ایران خواهد بود که یک انقلاب اسلامى از ایران شروع شود و تمام کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ خودش بگیرد، که خواهد گرفت. عربستان سعودى از حالا چنان به خود لرزیده که خدا مىداند! انور السادات شبها دیگر خوابش نمىبرد. ملک حسین که دیگر هیچ. رژیم افغانستان سخت به وحشت افتاده، دارد با رژیم ایران همکارى مىکند. کمونیسم و امپریالیسم مشترکا در وحشت افتادهاند. »
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج24، ص: 132