همان طور که از نام یادگیری الکترونیکی و یا E-Learning برمی آید، این نوع آموزش، سیستمی مدل سازی شده است که برای آموزش افراد از ابزارهای الکترونیکی و شبکه مانند اینترنت استفاده می کند، که به نوعی آموزش از راه دور نیز نامگذاری می شود.
رویکار آمدن آموزش الکترونیکی در جهت رفع محدودیت های آموزش سنتی است که با
به کارگیری مجموعه ای از دانش ها و مهارت ها و همچنین ابزارها و امکانات
سعی در بهبود آموزش و پاسخگویی به نیازهای کاربران دارد. این نوع آموزش
برای افرادی که دارای محدودیت زمانی هستند و نمی توانند در یک زمان خاص در
یک محل خاص حضور یابند بسیار مناسب است.
نقاط مثبتی کهدر آموزش الکترونیکی وجود دارد سبب شده تا تعدادی از دانشگاه ها و موسسات آن را ارایه دهند، البته باید توجه داشت که ارایه یک آموزش به تنهایی موثر نخواهد بود و نمی توان آن را راهی برای رسیدن به اهداف دانست بلکه این هدف زمانی محقق میشود تا با نگرشی درست و مطابق با استانداردهای علمی، در جهت موفقیت نظام آموزشی قدم برداشت.
درباره ریشه اخلاق جنسى زن از قبیل حیا و عفاف،و ازآن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود از مرد.در اینجا نظریاتى ابراز شده است. دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیرى است که خود زن بایک نوع الهام براى گرانبها کردن خود و حفظ موقعیتخود در برابر مرد به کار بردهاست.زن،با هوش فطرى و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظجسمى نمىتواند با مرد برابرى کند و اگر بخواهد در میدان زندگى با مرد پنجه نرم کنداز عهده زور بازوى مرد بر نمىآید،و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازىیافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهرمعشوقیت و مطلوبیت قرار داده است.در طبیعت،جنس نر گیرنده و دنبال کننده آفریده شده است.به قول ویل دورانت:
«آداب جفت جویى عبارت است از حمله براى تصرف در مردان،و عقب نشینى براىدلبرى و فریبندگى در زنان...مرد طبعا جنگى و حیوان شکارى است،عملش مثبتو تهاجمى است.زن براى مرد همچون جایزهاى است که باید آن را برباید.»
وقتى که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابرخود دانست همان طور که متوسل به زیور و خودآرایى و تجمل شد که از آن راه قلبمرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد.دانست کهنباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و در نتیجهمقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت مىگوید:
«حیا امر غریزى نیستبلکه اکتسابى است.زنان دریافتند که دست و دل بازى مایهطعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.»
اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهان بینى روشن دارد،نظرش درباره انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبى مىتوان فهمید که آیا چنین اندیشهاى درجهان بینى اسلام وجود دارد یا نه؟
ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطى از جهان وجود داشته است وشاید بتوان پوشش زن را در جاهایى که چنین فکرى حکومت مىکرده است از ثمراتآن دانست،ولى اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتى استنادجسته است و نه چنین فلسفهاى با روح اسلام و با سایر دستورهاى آن قابل تطبیق است.
اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب رامستشرقین اروپایى هم قبول دارند.اسلام به نظافت تشویق کرده،به جاى اینکه شپشرا مروارید خدا بشناسد گفته است:النظافة من الایمان.پیغمبر اکرم شخصى را دیددر حالى که موهایش ژولیده و جامههایش چرکین بود و بدحال مىنمود.فرمود:«منالدین المتعة» (2) یعنى تمتع و بهره بردن از نعمتهاى خدا جزو دین است.و هم آن حضرتفرمود:«بئس العبد القاذورة» (3) یعنى بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:«ان الله جمیل یحب الجمال» (4)خداوند زیباست و زیبایى رادوست مىدارد.امام صادق فرمود:«خداوند زیباست و دوست مىدارد که بندهاىخود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مىدارد.اگرخداوند نعمتى به شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگى شما نمایان گردد.»به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمتخدا نمایان گردد؟فرمود:«به اینکه جامه شخص نظیف باشد،بوى خوش استعمال کند، خانه خود را با گچ سفید کند،بیرون خانه راجاروب کند،حتى پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزقمىافزاید.» (5)
ارتباط مساله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زنبزرگترین موضوع خوشى و کامرانى بشر است،اگر زن و مرد معاشر و محشور بایکدیگر باشند،خواه ناخواه دنبال لذتجویى و کامیابى مىروند.پیروان فلسفهرهبانیت و ترک لذت براى اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضتسازگار کنند بین زنو مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کردهاند،کما اینکه با چیزهاى دیگرى هم کهنظیر زن محرک لذت و بهجتبوده است مبارزه کردهاند.پدید آمدن پوشش طبق ایننظریه،دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است.
ایده ریاضت و ترک دنیا همان طورى که در موضوع مال فلسفه فقر طلبى و پشتپا زدن به همه وسائل مادى را به وجود آورده است،در مورد زن فلسفه تجرد طلبى ومخالفتبا جمال را ایجاد کرده است.بلند نگه داشتن مو که در میان سیکها،هندوها وبعضى دراویش معمول است نیز از مظاهر مخالفتبا جمال و مبارزه با شهوت و ازثمرات فلسفه طرد لذت و میل به ریاضت است.مىگویند کوتاه کردن و ستردن مو،سبب فزونى رغبت جنسى مىگردد و بلند کردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است.
در اینجا بد نیست قسمتى از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم.وى درکتاب زناشویى و اخلاق صفحه 30 مىگوید:
«بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پل(بولس مقدس)از طرفکلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بیشمارى راهبیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند،شیطانى که هر آن ذهن آنان را ازتخیلات شهوانى مملو مىساخت. کلیسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زیراخطوط بدن،انسان را به طرف گناه مىراند. کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحهبوى بدن صورت تقدس را به خود گرفت زیرا باز به نظر سن پل نظافتبدن وآرایش آن با نظافت روح منافات دارد.شپش مروارید خدا شناخته شد...»
اینجا این پرسش پیش مىآید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیتچیست؟بشر طبعا باید کامجو و لذتطلب باشد.پرهیز از لذت و محروم کردن خودباید دلیلى داشته باشد.
چنانکه مىدانیم رهبانیت و دشمنى با لذت جریانى بوده که در بسیارى از نقاطجهان وجود داشته است.از جمله مراکز آن در مشرق زمین هندوستان و درمغرب زمین یونان بوده است. نحله«کلبى»که یکى از نحلههاى فلسفى است و دریونان رواج داشته است طرفدار فقر و مخالف لذت مادى بوده است. (1) یکى از علل پدید آمدن این گونه افکار و عقاید،تمایل بشر براى وصول به حقیقتاست.این تمایل در بعضى افراد فوق العاده شدید است و اگر با این عقیده ضمیمه گرددکه کشف حقیقت از براى روح آنگاه حاصل مىشود که بدن و تمایلات بدنى وجسمانى مقهور گردد،قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت مىگردد.به عبارت دیگر،این اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستى و مخالفتبا هواى نفس میسر نیست،علت اصلى پدید آمدن ریاضت و رهبانیت است.
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادى به پارهاى از رنجهاى معنوىاست.بشر دیده است که همواره در کنار لذتهاى مادى یک عده رنجهاى روحى وجوددارد.مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک سلسله خوشیها وکامرانیهاست اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصیل و در نگهدارىآن وجود دارد.بشر دیده است که آزادى و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اینلذات مادى از دست مىدهد;از این رو از همه آن لذات چشم پوشیده،تجرد و استغناءرا پیشه خود ساخته است.
شاید در ریاضت هندى،عامل اول و در فقر طلبى کلبى یونانى عامل دوم بیشترمؤثر بوده است.
علل دیگرى نیز براى پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کردهاند.از آن جملهاینکه محرومیت و شکست در موفقیتهاى مادى مخصوصا شکست در عشق سببتوجه به ریاضت مىگردد.روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهاىمادى بدین صورت مىگیرد که آنها را پلید مىشناسد و فلسفهاى براى پلیدى آنهامىسازد.
افراط در خوشگذرانى و کامجویى عامل دیگر توجه به ریاضت است.ظرفیتجسمانى انسان براى لذت محدود است.افراط در کامجویى و لذات جسمانى وتحمیل بیش از اندازه رفیتبر بدن موجب عکس العمل شدید روحى مخصوصا درسنین پیرى مىگردد.خستگى، سرخوردگى به وجود مىآورد.
تاثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولى مسلما اینها علت منحصر نمىباشند. تاثیر این دو لتبدین نحو است که پس از شکستها و عدم موفقیتها و یا خستگیها وفرسودگیها اندیشه وصول به حقیقت در روح بیدار مىگردد.توجه به مادیات وغرق شدن در اندیشههاى مادى، خود مانعى استبراى اینکه انسان درباره ازلیت وابدیت و حقیقت جاودانى بیندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمدهام ودر کجا هستم و به کجا مىروم؟اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگى حالت گریزو بىرغبتى نسبتبه مادیت در روح پدید آمد،اندیشه در مطلقات بلا مزاحم ماندهجان مىگیرد.این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت مىشود. و البته بعضى از افرادى که به سوى ریاضت کشیده مىشوند تحت تاثیر این دو عاملمىباشند نه همه آنها.
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست؟چطور شد که در میان همه یا بعضى مللباستانى پدید آمد؟اسلام که دینى است که در همه دستورهاى خویش فلسفه ومنظورى دارد چرا و روى چه مصلحتى حجاب را تایید و یا تاسیس کرد؟
مخالفان حجاب سعى کردهاند جریانات ظالمانهاى را به عنوان علت پیدا شدنحجاب ذکر کنند،و در این جهت میان حجاب اسلامى و غیر اسلامى فرق نمىگذارند،چنین وانمود مىکنند که حجاب اسلامى نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمهمىگیرد.
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونى ابراز شده است و غالبا اینعلتها براى ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است.ما مجموع آنها را ذکرمىکنیم.نظریاتى که به دست آوردهایم بعضى فلسفى و بعضى اجتماعى و بعضىاخلاقى و بعضى اقتصادى و بعضى روانى است که ذیلا ذکر مىشود:
1.میل به ریاضت و رهبانیت(ریشه فلسفى)
2.عدم امنیت و عدالت اجتماعى(ریشه اجتماعى)
3.پدر شاهى و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروى وى در جهت منافع اقتصادىمرد(ریشه اقتصادى)
4.حسادت و خودخواهى مرد(ریشه اخلاقى)
5.عادت زنانگى زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزى کم دارد،بهعلاوه مقررات خشنى که در زمینه پلیدى او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضعشده است(ریشه روانى)
علل نامبرده یا به هیچ وجه تاثیرى در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهاننداشته است و بىجهت آنها را به نام علتحجاب ذکر کردهاند و یا فرضا در پدید آمدنبعضى از سیستمهاى غیر اسلامى تاثیر داشته است در حجاب اسلامى تاثیر نداشتهاستیعنى حکمت و فلسفهاى که در اسلام سبب تشریع حجاب شده،نبوده است.
همان طور که ملاحظه مىشود مخالفان حجاب گاهى آن را زاییده یک طرز تفکرفلسفى خاص درباره جهان و لذات جهان معرفى مىکنند و گاهى ریشه سیاسى واجتماعى براى آن ذکر مىکنند و گاهى آن را معلول علل اقتصادى مىدانند و گاهىجنبههاى خاص اخلاقى یا روانى را در پدید آمدن آن دخالت مىدهند.
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد مىکنیم و ثابت مىکنیم که اسلام درفلسفه اجتماعى خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچ یک از آنها بامبانى مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمىدهد و در خاتمه به یک علت اساسى اشارهمىکنیم که از نظر ما موجهترین آنها به شمار مىرود.