معلمی، تنها شغل و حرفه نیست؛ بلکه ذوق و هنری است که ریشه در اعماق روح بی تاب انسان هایی دل سوخته دارد.
در سیستم های آموزشی، افراد زیادی مشغول به کارند و فعالیت های آنها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در تربیت دانش آموزان و یا دانشجویان مۆثر است اما در این میان، نقش معلمان و اساتید و دانشگاهها از دیگر افراد بسیار برجسته تر می نماید چنان که بیشتر اوقات را دانش آموزان در مدرسه و دانشجویان در دانشگاه زیر نظر آنها سپری می کنند
هنر و نقش معلمی
معلمی، تنها شغل و حرفه نیست؛ بلکه ذوق و هنری است که ریشه در اعماق روح بی تاب انسان هایی دل سوخته دارد و رسالتی است پیامبرگونه. از این رو، معلمی کاری است دشوار و مهم. از میان نقش های متفاوتی که معلم دارد، نقش الگویی او از اهمیت بسیاری برخوردار است.
معلم افزون بر تدریس، درس زندگی می دهد. نقش هایی که معلم بر عهده دارد عبارتند از: نقش آموزشی، پژوهشی، مشورتی، اصلاح گری، فرهنگی و... .
نقش های گوناگون معلمی در هم تنیده و به هم پیچیده اند. اگر معلمی تنها به صورت یک بُعدی، تنها به ایفای یک نقش بپردازد، این راه تکامل را بسیار دور دسترس می کند. از این رو، موفقیت یک معلم، در بهره مندی و به کارگیری همه نقش ها به اقتضای موقعیت های متفاوت است. برای مثال اگر هدف از علم آموزی، تنها افزایش محفوظات دانش آموز باشد، بدون آن که فرد فهمی از آن حاصل کند، چنین هدفی ارزنده نیست و محفوظاتی که مبتنی بر فهم و درایت نباشد، نمی تواند موجبات افزایش عقل انسان را فراهم کند. ضمن این که حفظ کردن، شرط لازمی در جریان تعلیم و تعلم است، ولی کافی نیست. (1)
انقلاب از واژههایی است که در فقه، فلسفه و علوم سیاسی کاربرد دارد. مادر اینجا به مفهوم این واژه در علوم سیاسی اشاره خواهیم کرد، تا کنون حجم انبوهی از تعاریف این واژه فراهم آمده است، در اینجا بدون اشاره به این تعاریف متعدد و گوناگون این واژه از منظر استاد مطهری واکاوی میشود.
نقش مردم در فراهم نمودن زمینه ظهور از دیدگاه شهید مطهری
دیدگاهی که معتقد است فقط وقتی ظلم و ستم به بیشترین حد خود برسد، زمینه ظهور فراهم میشود و در این میان مردم نقش خاصی در فراهم شدن زمینههای عدالتطلبی و ظلمستیزی مهدوی ندارند، دیدگاهی است که انفجاری بودن ظهور را اقتضا میکند. یعنی بدون آن که زمینههای اجتماعی عدالتگستری و ظلمستیزی جهانی حضرت مهدی(علیه السلام)، توسط مردم فراهم شده باشد، صرفاً تیره روزی و ظلم و ستم فراگیر و غیر قابل اجتناب شود و حضرت مهدی (علیه السلام) به اذن الهی ظهور کند و جهان را پر از عدل و دادکند. در حالی که از دیدگاه شهید مطهری فراگیر شدن ظلم و ستم، صرف نظر از وجود زمینههای اجتماعی حقطلبی و ظلمستیزی مردمی، نمیتواند آبستن یک انقلاب جهانی عدالت گستر باشد و این مساله مخالف حرکت منطقی تاریخ در تحولات جامعه جهانی است. شهید مطهری میفرماید: «از قرآن استفاده میشود که ظهور مهدی(علیه السلام) حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد.» [1]
از دیدگاه شهید مطهری: «حرکت به سوی کمال، لازمه «ذات» اجزای طبیعت و از آن جمله تاریخ است.»[2] ایشان همچنین عامل اصلی این حرکت را فطرت تکاملجو و قناعتناپذیر انسان میداند که به هر مرحلهای برسد، مرحله بالاتر را آرزو و جستجو میکند.[3] بنابراین حرکت تکاملی تاریخ بر اساس فطرت انسانی غیر قابل اجتناب است، در واقع مقصد نهایی تاریخ همان نقطهای است که در دیدگاه شیعی از آن به «حکومت حضرت مهدی(علیه السلام)» تعبیر شده است. فطرت انسان به گونهای است که تا وقتی که به آن نقطه تاریخ نرسد، به معنای واقعی احساس تکامل اجتماعی و تاریخی نمیکند ولی با این همه رسیدن هر چه سریعتر تاریخ به آن نقطه، به خودی خود اتفاق نمیافتد: «تاریخ ساخته انسان است نه انسان ساخته تاریخ. اگر طرحی برای آینده تاریخ نداشته باشیم و اگر مسئولیت خودمان را برای آینده تاریخ درک نکنیم کسی نمیتواند به ما قول بدهد که این کشتی خود به خود به طور خودکار به مقصد و هدف خودش برسد، لااقل قابل جلو افتادن و عقب افتادن است.»[4]
کمک به محرومان از ویژگی های پرهیزگاران است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است و با بیان های گوناگون انسان ها را به بخشش و کمک سفارش می کند و می فرماید: چرا در راه خدا انفاق نمی کنید در حالی که میراث آسمانها و زمین از آن اوست . انفاق یکی عوامل آمرزش گناهان است و بارها در آیات و روایات به آنها اشاره شده است در زیر به نظر برخی از یزرگان دین در مورد کمک به محرمان جامعه اشاره می شود.
حکیم آقا محمدرضا الهی قمشهای (ره) در باره این عالم بزرگوار و وارسته به نقل از استاد تمام و کمال اخلاق شهید مطهری (ره) در بارهی ایشان می نویسد: وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود... در جوانی ثروتمند بود ولی در خشکسالی 1288 تمام اموال منقول و غیر منقول خود را صرف نیازمندان کرد و تا پایان عمر درویشانه زیست.(٢)
در وصف بزرگواری و مناعت طبع سید مرتضی(ره) هم آورده شده است که در زمان خلیفه «قادر بالله» که شیعیان به شدت تحت فشار دستگاه جائرانه و ظلمانه حکومت عباسیان بودند، سید مرتضی برای اینکه مذهب شیعه رسمی اعلام شود و مردم از فشار حاکم آسوده شوند حاضر شد صد هزار دینار را از طرف مردم از مال خود به حکومت بپردازد. ایشان پیوسته مراقب حال مستمندان بودند و برای خانوادههای نیازمند مقرری مشخص کرده بودند.(٣)
نظام اقتصادی، مجموعهای از الگوهای رفتاری است که شرکت کنندگان در نظام (مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و دولت) را به یکدیگر و اموال و منابع طبیعی پیوند می دهد و براساس مبانی مشخّص، در راستای اهداف معیّنی به صورت هماهنگ سامان یافته است (موسویان، 1379: ص 12).
برای تبیین نظام اقتصادی اسلام، لازم است مبانی نظام و اهداف آن را مطالعه کنیم. شهید مطهری در آثار خود با استفاده از آیات قرآن و گفتار پیشوایان دین، اصول متعدّدی را مطرح کرده است که در شکلگیری نظام اقتصادی اسلام مؤثّرند.
1. اصالت داشتن فرد و جامعه
یکی از مباحث اختلافی که نقش تعیین کنندهای در تعیین نظامهای اقتصادی دارد، مسألة اصالت داشتن فرد یا اجتماع است. اهمیّت این مسأله از آنجا است که جهتگیری اهداف نظام را تعیین میکند که به سمت منافع فرد باشد یا اجتماع، و همانطور که توضیح خواهیم داد، بسیاری از اصول دیگر نظام، همانند اهداف آن از تبیین این مسأله شکل میگیرد؛ برای مثال، در نظامهای سرمایهداری به علّت فردگرایی، رفتارهای اقتصادی به گونهای سازماندهی میشوند که منافع افراد تأمین شود و بر همین اساس، مصرف کننده حاکم است و تعیین می کند چه چیز ، چه مقدار و برای چه کسی تولید شود. تولید کننده نیز در این نظام به دنبال حدّاکثر کردن سود خود است؛ یعنی کالاهایی را تولید میکند که سودآوری بیشتری برای او داشته باشد. این جملة معروف اسمیت است که هر گاه هر کسی، منافع خودش را حدّاکثر کند، منافع جامعه هم تأمین خواهد شد و بر همین اساس، مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی و دخالت حدّاقل دولت را تجویز میکنند. این در حالی است که نظام سوسیالیست بر اساس اصالت دادن به جمع، و اعتباری دانستن فرد، اقتصاد دولتی را پیشنهاد کرده، هیچگونه حقّی برای افراد به صورت فردیت قائل نیست. نفی مالکیت خصوصی، نفی آزادی اقتصادی و دخالت گستردة دولت در اقتصاد از نتایج اینتفکّراست.
در نظام اقتصادی اسلام، بر خلاف دو نظام پیشین, مصالح فرد و جامعه حاکم است. حاکمیت مصالح فرد و جامعه از دیدگاه اسلام به معنای حاکمیت احکام شرعی است. این مصالح در قالب نظام کنترل شده بازار مقدار و چگونگی تولید را تعیین میکند.
شهید مطهری در این باره میفرماید:
نکتة قابل توجّه در این مطالعه این است: در وضعی که نگرش اکثر فقیهان به اقتصاد، از زاویة خرد و حلّ مسائل فردی بوده، شهید مطهری معتقد به نظاممند بودن اسلام در همة عرصهها و از جمله اقتصاد بوده است.
قلمرو دین در امور دنیایی
بهطور کلّی درباره حوزه دخالت دین در امور دنیا، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. برخی، مأموریت پیامبران را صرفا" پرورش ابعاد روحی و تربیتی انسان دانسته، به دین اقلّی معتقدند و میگویند: خداوند، سامان دادن امور دنیایی آدمیان را به خودشان واگذاشته است و به تعبیر برخی از اینان، «ابلاغ پیامها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیل دنیا در سطح مردم دور از شأن خدای انسان و جهان است و تنزّل دادن پیامبران به حدود مارکسها، پاستورها و گاندیها یا جمشید و بزرگمهر و همورابی است»
وی در بخش دیگری از مقالة خود گفته است:
آنچه در هیچ یک از سرفصلها و جاهای دیگر دیده نمیشود، این است که گفته شود آن را فرستادیم تا به شما درس حکومت و اقتصاد و مدیریت اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع بدهد .
برخی از نویسندگان معاصر نیز با این بیان که «دین، اصلا" در تدبیر دنیا دخالت نکرده و آن را به عقلا وانهاده است»، به تبیین این دیدگاه میپردازند . هرچند در این دیدگاه نیز توسعه و رفاه، امری مطلوب به شمار میآید، دین در این امر دخالت نمیکند و چارة کار به خود مردم واگذار شده است.
سخن از اندیشمندی سرخصورت و سبزسیرت است که جویبارهای باطراوت طهارت در روح و روانش جاری بود، استواری اندیشه و صلابت ایمان را در وجود خویش فراهم ساخت و با چنین کیمیایی کرامتگونه، تا قله قرب و یقین طی طریق نمود و چون ردای شهادت بر تن کرد خون پاکش بر این صفای معنوی مهر تأیید زد و آثارش که از بیان و بنان آن متفکر عرصه ایمان تراوش مینمود عطر چنین روحانیتی را در فضای اذهانِ مشتاقِ معرفت و حقیقت منتشر ساخت. به همین دلیل حضرت امام خمینی در فرازی از پیامشان به مناسبت شهادت این رادمردِ تاریخ معاصر فرمودند: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملاء اعلاء پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود ...»(1).
شهید مطهری که عصاره مؤثر حوزههای علمیه و محصول صدها سال تجارب حاکم بر حوزهها و حاصل عمر با برکت امام امت بود، در میدان نبرد با مکاتب و مسالک کفر، شرک و نفاق چون ستارهای پرفروغ درخشید و جهانی را در پرتو این تشعشع روشن ساخت. مردی از تبار طلایهداران نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر که از نخستین روزهای کودکی، روح و روان خود را با قرآن آشنا کرد و بعد در نهجالبلاغه سیر نمود و با نگرشی عمیق بر نبوت و امامت از خرمن حکمت اسلامی خوشهها چید و در پرتو آن علاقهمندان را با علوم اسلامی آشنا ساخت و آنان را به اندیشیدن در خاستگاه وجودی خویش و سیر آفاقی و انفسی و تأسی از انسانهای کاملی چون حضرت علی(ع) با آن جاذبه و دافعه ویژه خویش فرا خواند. او عاشق خاندان وحی و نبوت بود و در این مسیر ولاءها و ولایتها را پذیرا گشت و کوشید تا سیره ائمه اطهار(ع) را به نگارش درآورد و از حماسه حسینی سخن گوید و تحریفات عاشورا را مشخص کند و قیام و انقلاب حضرت مهدی(عج) را برای جهانیان تبیین سازد. گفتارهای معنوی و مقالات فلسفی این استادِ حوزه و دانشگاه، الهام گرفته از جهانبینی توحیدی بود و در توضیح مطالب متنوع دینی، مقتضیات زمان را در نظر داشت. آن مشعل فروزان اندیشه، درصدد آن بود تا ایمان و علم را با یکدیگر انس دهد و نقش
امدادهای غیبی را در زندگی آدمیان مطرح کرده و به آنان تفهیم نماید که دنیا را مزرعه آخرت تلقی کرده و خود را برای سرای جاوید مهیا سازند.
مطلب حاضر نوشتهای از استاد شهید مرتضی مطهری است. که همزمان با سالگرد آن مرحوم از نظر میگذرانید.
مسئله سیاست جزء مسائلی نیست که ما بگوییم الان در دنیا ضرورت این مطلب احساس شده و از نظر علمی و عقلی قطعی شده است که زن و مرد هیچ تفاوتی از نظر دخالت در امور سیاسی ندارند و در گذشته یک حق مسلمی به زنان داده نمیشده است. مثلا اگر فرض کنیم درگذشته مانع تحصیل کردن زن بودند و میگفتند زن حق درس خواندن ندارد ولی امروز میگویند زن هم حق درس خواندن دارد، این یک مسئله واقعی است، یعنی واقعا انسان وقتی حساب میکند میبیند که حق درس خواندن چیزی نیست که کسی بتواند میان مرد و زن تبعیض قائل شود و بگوید مرد این حق را دارد و زن ندارد، چرا؟ برای این که خداوند مغز و فکر و استعداد درس خواندن و شوق و رغبت و میل آن را همان طور که در مرد قرار داده در زن هم قرار داده. منع کردن، جز جلوی استعداد خدادادی را گرفتن چیز دیگری نیست. اما مسئله سیاست چنین مسئلهای نیست که دنیا هم پذیرفته باشد که هیچ فرقی میان زن و مرد از این جهت نیست، چرا؟ برای این که عملا ثابت شده که نه زن آن استعداد و توانایی مرد را در این مسائل واقعا دارد و نه زنان دنیا با این که بعد از آن محدودیتها در ابتدا آن مقدار شور و هیجان برای مسائل سیاسی نشان دادند بعدها آن شور و هیجانشان باقی ماند.
ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه جملههای خوبی در این زمینه دارد. وقتی که احساسات طبیعی زن را بیان میکند از جمله میگوید: زن اگر در جوانی و در ابتدا یک شور و هیجانی برای مسائل سیاسی داشته باشد ولی در اواخر، خود زن طبعا برمیگردد و باز توجه خودش را به مسائل خانوادگی [معطوف] میکند، حتی کوشش میکند که شوهرش را هم از آن مسائل منصرف کند.
با اینکه در کشورهای به اصطلاح متمدن مانند آمریکا، انگلستان و روسیه شوروی منع قانونی وجود ندارد ولی عملا زنها یا نخواستند یا نتوانستند- که در آن، نخواستن به اندازه نتوانستن دخالت داشته است- دوش به دوش مردها پیش بیایند. الان ادارهکننده سیاست دنیا مردها هستند. البته در گوشه و کنار دنیا یک عدد قلیلی از زنها در سیاست دخالت دارند اما نقش فعالی ندارند. آن مقدار زنانی هم که الان [در صحنه سیاست] هستند، میبینیم که معمولا یا زنهایی هستند که در پناه شوهرشان فعالیت میکنند یعنی در واقع حامی آنها در فعالیتهای سیاسی شوهرهایشان هستند، مثل مادام نهو تا وقتی که شوهرش بود، یا زن مائوتسهتنگ و یا روی حیثیت و آبروی پدرشان فعالیت سیاسی دارند، یعنی آن هم دخالت داشته است، مثل دختر نهرو نخستوزیر هندوستان است. و علاوه بر این، به طور کلی افراد استثنائی دلیل نمیشوند.