انقلاب از واژههایی است که در فقه، فلسفه و علوم سیاسی کاربرد دارد. مادر اینجا به مفهوم این واژه در علوم سیاسی اشاره خواهیم کرد، تا کنون حجم انبوهی از تعاریف این واژه فراهم آمده است، در اینجا بدون اشاره به این تعاریف متعدد و گوناگون این واژه از منظر استاد مطهری واکاوی میشود.
ارکان تعلیم وتربیت از نگاه استاد مطهری:
نخستین رکن از نگاه استاد ،اهتمام به پرورش فکر واندیشه آدمیان است .
دومین رکن تعلیم وتربیت از نگاه استاد پرورش استعدادهای نهفته در وجود آدمی است .
از دیگر ارکان تربیتی ، این است که ، در اثر آموزش صحیح فضائل اخلاقی و ملکات نفسانی در وجود آدمی متمکن شود وروح انسان به آنها عادت می کند .
چهارم ، انسانی که به روش اسلامی تعلیم می بیند و تربیت می شود باید موجودی اخلاقی از کار در آید و این یکی دیگر از ارکان تربیت اسلامی است .
. پنجم ، تعلیم وتربیت ، بر عبادت مبتنی است .در تفکر اسلامی کمال غایی آدمی هنگامی محقق می شود که او به مرتبه عبادت برسد .
عوامل سو ء تربیت از نگاه استاد مطهری:
1-قیود بیجای اجتماعی که مزاحم تجلی استعدادها ،و غرایز انسانی می شود ومنتهی به سرکوبی غرایز مسشود .
2-تربیت های مبنی بر ترس و وحشت بی منطق ، خصوصا در دوره کودکی . مثلا ترساندن کودک اچیزی بدون آنکه طفل بتواند منطقا ان را درک کند . این گونه ترسها اشباحی ا وحشت در روح طفل بوجود می آورد .
3-ناز پروردگی ، که روح را پر توقع ودر مقابله با حوادث ناتوان ودر نتیجه مایوس و بدبین وغیر متکی به نفس بار می آورد .
4-بیکاری
5-کار بیش از ظرفیت جسمی وروحی
6- برخورد با حوادث هیجان اور ومتاثر کننده یا محرک شهوت به وسیله رادیو و تلویزیون و روزنامه . که آدم را آرام نمی گذارد ، ونتیجه اش کم حوصلگی –تند خویی –عصبانیت –پیری زودرس – و بیماریهای عصبی است .
دموکراسی علی
امیرالمؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مینگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میکردند، طرفین استدلال میکردند، استدلال یکدیگر را جواب میگفتند.
شاید این مقدار آزادی در دنیا بیسابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسی رفتار کرده باشد. میآمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد میکردند. روزی امیرالمؤمنین بر منبر بود. مردی آمد و سؤالی کرد. علی بالبدیهه جواب گفت. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: «قاتَلَهُ اللَّهُ ما افْقَهَهُ» (خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است!). دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید، او به من تنها فحش داد.
خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمیکردند زیرا او را کافر میپنداشتند. به مسجد میآمدند و با علی نماز نمیگزاردند و احیاناً او را میآزردند. علی روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کردهاند. یکی از خوارج به نام ابن الکوّاء فریادش بلند شد و آیهای را به عنوان کنایه به علی، بلند خواند:
«وَ لَقَدْ اوحِی الَیک وَ الَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِک لَئِنْ اشْرَکتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُک وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ.» «1».
این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین میرود و از زیانکاران خواهی بود. ابن الکوّاء با خواندن این آیه خواست به علی گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام میدانیم، اول مسلمان هستی، پیغمبر تو را به برادری انتخاب کرد، در لیلة المبیت فداکاری درخشانی کردی و در بستر پیغمبر خفتی، خودت را طعمه شمشیرها قراردادی و بالأخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست، اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر میرود، و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.
علی در مقابل چه کرد؟! تا صدای او به قرآن بلند شد، سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همینکه به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز ابن الکوّاء آیه را تکرار کرد و بلافاصله علی سکوت نمود. علی سکوت میکرد چون دستور قرآن است که:
______________________________
(1) زمر/ 65.